- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
»در» یا «درب»؟
مسالهی تفاوت «در» با «درب» یكی از آن مسایلی است كه در آغاز ساده و كماهمیت به نظر میرسد. اما بسته به نوع نگاه ما به زبان، حكمهای متفاوتی دربارهی آن میتوان صادر كرد، تا آنجا كه به عقیدهی من، حكم ما در مورد این مساله میتواند ما را تا مرز نظریهی زبان پیش ببرد.
پاسخ ما به پرسش مطرحشده چنانكه گفته شد، بستگی به نوع نگاه ما به زبان دارد. برای روشن شدن مطلب، من نخست چند پرسش محدودتر را كه به نظرم ما را در رسیدن به پاسخ پرسش اصلی كمك میكند، مطرح میكنم.
۱- آیا معنای «در» با «درب» تفاوت دارد؟
۲- بر چه پایهای یك واژه را درست یا نادرست میدانیم؟
۳- اصولن دلیل رواج هر دو واژه و ابهام در كاربرد آنها چیست؟
بر پایهی آنچه در فرهنگهای فارسی آمده است (كه نشاندهندهی پیشینهی كاربرد این واژهها است)، «در» به معنی چیزی از جنس چوب یا آهن یا مانند اینها است كه در دیوار یا اشكاف یا صندوق كار گذاشته میشود و باز و بسته میشود. البته این تعریف چندان دقیق و درست نیست ولی نشان میدهد كه «در» در زبان فارسی پیشینه دارد. واژهی «در» ریشهی فارسی دارد و كاربرد آن در زبان فارسی پیشینهی بسیار زیادی دارد. حتا میتوان حدس زد كه حرف اضافهی «در» نیز از واژهی «در» به عنوان اسم، پدید آمده باشد.
اما «درب» در فرهنگهای فارسی به معنای «در بزرگ» (مثلن در قلعه یا دروازهی شهر) آمده است. این واژه ریشهی عربی دارد و از راه اقتباس وارد زبان فارسی شده است.
مثالهایی از كاربرد «درب» در زبان فارسی امروز موجود است، مانند: «لطفن درب را آهسته ببندید!» و «تحویل، درب منزل». اما میزان كاربرد واژهی «درب»، در مقایسه با «در»، بسیار ناچیز است.
در فارسی تركیبهای متعددی با لفظ «در» ساخته شده است، مانند: دربان، درگاه، سردر، دردار، دربست، دربازكن، دربهدر، دودر، چهاردر، بیدر، بیدروپیكر.
فعلها و ضربالمثلهایی را نیز میتوان با واژهی «در» یافت:
در زدن، بهدر كردن، بهدر بردن، بهدر آوردن (در آوردن)، در را از پاشنه در آوردن،...
در دروازه را میتوان بست، دهان مردم را نمیتوان بست.
خدا در و تخته را خوب بههم جور میكند.
همیشه در بر روی یك پاشنه نمیچرخد.
هر چه زد به در بسته زد (یا به در بسته خورد)
همه درها بهروی او باز است.
مثالهای فراوان دیگری هم میتوان زد تا مشخص شود كه آنچه در زبان فارسی پیشینه دارد، فقط واژهی «در» است، و «درب» از پشتیبانی و حمایت عنصر «پیشینهی كاربرد» در زبان فارسی چندان برخوردار نیست.
نكتهی دیگر این كه واژهی «درب» وارد زبان گفتاری نشده است و فقط در زبان نوشتاری فارسی وجود دارد. این نكته هم دلیلی دارد كه در دنباله گفته میشود.
پیش از ادامهی بحث، بد نیست كه یك نكته دیگر را هم بهصورت پرسش برای شما مطرح كنم. آیا میتوانید بگویید كه واژهی «درب» در اصطلاح «تحویل درب منزل» از لحاظ دستوری در چه مقولهای جای میگیرد؟
بررسی و گزینش معیارهای لازم برای درست یا نادرست خواندن واژهها، موضوع مهمی است كه بحثهای مفصلتری را هم میطلبد. من در این جا کوشش میكنم كه بهطور خیلی فشرده معیارهای درست و نادرست خواندن واژهها را مرور كنم.
مسالهی تفاوت «در» با «درب» یكی از آن مسایلی است كه در آغاز ساده و كماهمیت به نظر میرسد. اما بسته به نوع نگاه ما به زبان، حكمهای متفاوتی دربارهی آن میتوان صادر كرد، تا آنجا كه به عقیدهی من، حكم ما در مورد این مساله میتواند ما را تا مرز نظریهی زبان پیش ببرد.
پاسخ ما به پرسش مطرحشده چنانكه گفته شد، بستگی به نوع نگاه ما به زبان دارد. برای روشن شدن مطلب، من نخست چند پرسش محدودتر را كه به نظرم ما را در رسیدن به پاسخ پرسش اصلی كمك میكند، مطرح میكنم.
۱- آیا معنای «در» با «درب» تفاوت دارد؟
۲- بر چه پایهای یك واژه را درست یا نادرست میدانیم؟
۳- اصولن دلیل رواج هر دو واژه و ابهام در كاربرد آنها چیست؟
بر پایهی آنچه در فرهنگهای فارسی آمده است (كه نشاندهندهی پیشینهی كاربرد این واژهها است)، «در» به معنی چیزی از جنس چوب یا آهن یا مانند اینها است كه در دیوار یا اشكاف یا صندوق كار گذاشته میشود و باز و بسته میشود. البته این تعریف چندان دقیق و درست نیست ولی نشان میدهد كه «در» در زبان فارسی پیشینه دارد. واژهی «در» ریشهی فارسی دارد و كاربرد آن در زبان فارسی پیشینهی بسیار زیادی دارد. حتا میتوان حدس زد كه حرف اضافهی «در» نیز از واژهی «در» به عنوان اسم، پدید آمده باشد.
اما «درب» در فرهنگهای فارسی به معنای «در بزرگ» (مثلن در قلعه یا دروازهی شهر) آمده است. این واژه ریشهی عربی دارد و از راه اقتباس وارد زبان فارسی شده است.
مثالهایی از كاربرد «درب» در زبان فارسی امروز موجود است، مانند: «لطفن درب را آهسته ببندید!» و «تحویل، درب منزل». اما میزان كاربرد واژهی «درب»، در مقایسه با «در»، بسیار ناچیز است.
در فارسی تركیبهای متعددی با لفظ «در» ساخته شده است، مانند: دربان، درگاه، سردر، دردار، دربست، دربازكن، دربهدر، دودر، چهاردر، بیدر، بیدروپیكر.
فعلها و ضربالمثلهایی را نیز میتوان با واژهی «در» یافت:
در زدن، بهدر كردن، بهدر بردن، بهدر آوردن (در آوردن)، در را از پاشنه در آوردن،...
در دروازه را میتوان بست، دهان مردم را نمیتوان بست.
خدا در و تخته را خوب بههم جور میكند.
همیشه در بر روی یك پاشنه نمیچرخد.
هر چه زد به در بسته زد (یا به در بسته خورد)
همه درها بهروی او باز است.
مثالهای فراوان دیگری هم میتوان زد تا مشخص شود كه آنچه در زبان فارسی پیشینه دارد، فقط واژهی «در» است، و «درب» از پشتیبانی و حمایت عنصر «پیشینهی كاربرد» در زبان فارسی چندان برخوردار نیست.
نكتهی دیگر این كه واژهی «درب» وارد زبان گفتاری نشده است و فقط در زبان نوشتاری فارسی وجود دارد. این نكته هم دلیلی دارد كه در دنباله گفته میشود.
پیش از ادامهی بحث، بد نیست كه یك نكته دیگر را هم بهصورت پرسش برای شما مطرح كنم. آیا میتوانید بگویید كه واژهی «درب» در اصطلاح «تحویل درب منزل» از لحاظ دستوری در چه مقولهای جای میگیرد؟
بررسی و گزینش معیارهای لازم برای درست یا نادرست خواندن واژهها، موضوع مهمی است كه بحثهای مفصلتری را هم میطلبد. من در این جا کوشش میكنم كه بهطور خیلی فشرده معیارهای درست و نادرست خواندن واژهها را مرور كنم.
Valuable کالبد شکافی واژه های پارسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com