خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان رو چقدر ارزیابی می کنید؟


  • مجموع رای دهندگان
    13

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد اینکه به قدر کافی به حالش تاسف خوردم، می‌خواستم صداش کنم ولی اسمش رو نمی‌دونستم. دستم رو بردم بالا کمی تکون دادم.
-هِی
خنده دار بود. انگار داشتم از یک طرف خیابون برای یک دوست یا آشنا دست تکون می‌دادم.
توجهش سمتم جلب شد. با خنده با بالای پله‌های سمت خودش نگاه کرد و دستی به پشت گردنش کشید. خودش رو با قدم‌های بلندم به سمتم رسوند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 21 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
زیاد طول نکشید که بالاخره سر کله اش با دو جفت کفش پاشنه بلند ست لباسم برگشت. من اصلا کفش پاشنه بلند نداشتم. صبر کن ببینم من اصلا کفش‌هام رو تو چمدون نذاشتم پس این چی می‌گه این وسط؟ اومد سمتم و جلوم زانو زد تا کفش‌ها رو پام کنه. دیگه سوتی‌هایی که جلو روی کسایی که اونجا بودن برام مهم نبود و تصمیم به گرفتن یه کار احمقانه گرفتم.
پام رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 19 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام دوستان مرسی که تا اینجای رمان همراهی کردین لطفا نظرسنجی رو انجام بدید چون نظرتون برام مهمه و پارت قبلی که گذاشتم ادغام شده می تونید تو پارت قبل بخونیدش.:shyb:
《توضیح های اصلی در این پارت داده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 16 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
در زیر زمین رو باز کردم و وارد شدم. ما وقت نداشتیم جای مناسبی براش پیدا کنیم و این زیر زمین خاکی و پر از صلاح‌های قدیمی، تنها جایی بود که اون لحظه به فکرمون می‌رسید. آروم قدم بر می‌داشتم تا پام به صلاح‌های عتیقه اینجا نخوره. بعضی از اون‌ها بیشتر از ۲۰۰سال عمر کردن و ارزش تاریخی دارن. تغریبا هم سن برسام هستن. شاید ما در نگاه اول دشمن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 15 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
به بالای سرم همون جایی که ارشاد ایستاده بود نگاه کردم تا واکنشش رو ببینم. دستش رو مشت کرد و جلوی دهنش گرفت. صرفه مصلحتی کرد تا مثلا خودش رو جمع کنه و حالت پر غرور همیشگیش رو بگیره. خم شد و چند بار به میله‌های قفس با انگشت خمیده‌اش ضربه زد و بعد با لحنی که با چند دقیقه پیس کاملا فرق می کرد گفت:
-هی خانم راستین! لطفا نخوابید چون قراره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 15 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
-گفتم دستت رو بده من! دیگه اون ها برای چی بود؟
دستش رو داشت سمت دستم دراز می‌کرد که رفتم عقب و دستم رو پشت کردم. دوست نداشتم دستم بهش برخوردی داشته باشه. با اخم نگاهش کردم تا حداقل از چشمام منظورم رو بفهمه.
دستش رو گذاشت روی دهنش پوفی کشید و سمت در رو نگاه کرد. یک دفعه با اعصبانیت برگشت طرفم و تغریبا با داد شروع کرد به حرف زدن:
-اخه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 14 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
-اه این دیگه چه بوییه؟
بعد گفتن این حرف برسام پوزخندی زد و شاهرخ هم پکر گفت:
-بوی منه!
-نمی‌دونستم انقدر بوی گندی می‌دی.
طلبکار جواب داد:
-عه! به من چه که بوی ما برای خوناشام‌ها تنده و تو هم با خون یکی‌شون این قدرت رو به دست اوردی.
-بیخیال بیان تو تا تمرین راستین رو شروع کنیم.
به سختی از جام بلند شدم و داخل رفت. جای خیلی بزرگی بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 11 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیگه از این بحث خسته شده بودم. رفتم جای آویز لباس‌ها و یکی از اون‌ها که فکر می کردم اندازه‌ام باشه رو برداشتم.
-هی تصمیم گرفتی همینجا عوض کنی؟
نگاهی به شاهرخ انداختم. پوزخندی به قیافه شیطنت وارش زدم.وقتش بود ببینه چه کار‌هایی ازم بر میاد.
از دستم بخاری بخاطر سرما خارج می‌شد. آروم دور خودم یک دایره فرضی با دستم درست کردم که گرد‌های که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Saghár✿، irana، دونه انار و 9 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
54
امتیاز واکنش
944
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاهرخ گفت:
- اوه پسر اون خیلی باحال بود مگه نه؟
و بعد مشتی به سـ*ـینه سپهر زد. سپهر بی اهمیت شاهرخ رو با دستش از خودش دور کرد و به سمت من دست به سـ*ـینه شد.
- چرا بر و بر ما رو نگاه می‌کنی؟ ادامه بده، به این فکر کن اون یه حرف واقعیه و تو باید نقطه ضعفش رو برای مقابله باهاش پیدا کنی. بدنت خیلی ظریفه و قدرتت فقط از فاصله دور به درد می‌خوره؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Saghár✿، دونه انار و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا