خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان رو چقدر ارزیابی می کنید؟


  • مجموع رای دهندگان
    13

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
- آنا عزیزم من و پدرت صبح زود رفتیم بیرون برای دیدن جاهای معروف شهر؛ چون تو علاقه‌ای به اینجور جاها نداری گفتیم بیدارت نکنیم و اینکه دفعه بعد کنار پنجره نخواب. یه صبحانه خوب برا خودت درست کن بخور. بیرون هم اگه خواستی بری اطلاع بده. آفرین دختر گلم دوست‌دار تو مادرت
پوزخندی به این دست نوشته مادرانه روی یخچال زدم. کاغذ رو کندم و توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 27 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
ارسلان با دیدنم واکنش نشون داد و یک قدم به سمتم اومد و شروع به حرف زدن کرد.
- سلام خانم حالتون خوبه؟ دیروز به نظر ناخوش می‌اومدین.
از این همه نزدیکی اون‌ها به ما نفس‌هام سنگین شده بود و نمی‌تونستم درست حرف بزنم. بابام به این حرف ارسلان واکنش نشون داد به حرف اومد.
- شما دخترم رو از کجا می‌شناسید؟ ماجرای دیروز چیه؟
- عه ببخشید متوجه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 26 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر کدوم از ما سوار ماشین خودمون شدیم و به سمت نزدیک ترین بیمارستان منطقه حرکت کردیم.
هنوز به سختی نفس می‌کشیدم. چش‌هام رو بستم و سرم رو به پشتی صندلی شاگرد تکیه دادم. باید می‌فهمیدم اونی که دیدم چی بود. باید می‌پرسیدم اما از کدومشون؟ کدوم یکی از اون‌ها می‌تونه جوابم رو بده؟ شاید اون نفری که تو خونه مونده بتونه کمکم کنه؛ اما من همین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 26 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
مثل اینکه منظورم رو از سکوتم فهمیده بود. مدتی خیره نگاهم کرد و بعد‌ با پوزخند نگاهم کرد. کمی زانو‌هاش رو خم کرد و پرید. یخ شکست تیکه‌هاش در هوا معلق شدند و دیگه اثری ازش نبود. صدای برخورد چیزی به زمین از پشتم توجه من رو به خودش جلب کرد. برنگشتم چون می‌دونستم خودش بود که چنین پرش محکمی داشت و درست پشت سرم رو هدف گرفته بود.
نزدیکی نفسش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 25 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
-چرا مو هات رو رنگ کردی؟
-من موهام رو رنگ نکردم، هزار بار!
-حداقل بگو کدوم قبرستونی بودی که اینطوری تو بیمارستان افتاده بودی؟ اصلا بگو چرا تو دریاچه پیدات کردن؟
-نمی دونم.
-گمشو تو اتاقت تا صدات نکردم بیرون نیا!
بی‌ هیچ حرفی بلند شدم و به اتاقم رفتم و در رو بستم و بهش تکیه دادم.
-آه؛ ای کاش می‌فهمیدم چم شده.
رفتم جلوی آینه اتاقم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 23 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماشین‌هامون با هم به مقصد رسیدن. مادر آناهیتا یا همون الناز خانم از خونه اومد بیرون و حال ارتمیس رو پرسید. آنا بدون توجه به بقیه وارد خونه شد، درسته که نشون می‌ده پدر و مادرش براش بی‌اهمیتن؛ ولی می‌تونن اهرم فشار خوبی باشن.
بالاخره وارد خونه شدیم. مادرم مثل همیشه با گوشیش روی مبل قرمز حال مشغول بود. لامذهب از منم بهتر بلده باهاش کار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 21 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
*آناهیتا*
داشتیم وسیله‌هامون رو جمع می‌کردیم تا برگردیم؛ البته طبق عادت مادرم داشتیم اول خونه رو مرتب می‌کردیم. هیچ خبری هم از ارشاد نبود.
-هوم، پس چی شد ارشاد خان؟ پشیمون شدی؟
با پوزخند به کابینت که آشپزخونه رو از حال جدا می‌کرد تکیه داده بودیم و تو فکرم اون رو به تمسخر می‌گرفتم.
-آنا بدو برو چمدونت رو بیار. وسیله‌هات رو جمع کردی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، Mahla_Bagheri، زهرا.م و 22 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
-چه اتفاقی براشون میوفته؟
به جای ارشاد، ارسلان جواب داد.
-خب صحیح و سلامت می‌رن خونه؛ البته بدون دخترشون.
-از کجا می‌تونم بهتون اعتماد کنم؟
اون پسر اومد جلو روم ایستاد و به چشم‌هام خیره شد. چیز‌هایی زیر لـ*ـب می‌گفت ولی من چیزی نمی‌شنیدم، انگار دوباره اون اتفاق داشت می‌افتاد. این دفعه هیچ چیز قابل دیدن نبود. انگار تو سیاهی غرق شده بودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 23 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
چشمام رو باز می‌کنم و اولین چیزی که بهش فکر نی کنم اینه که، اینجا اتاق من نیست، این تختی که روش خوابیده بودم هم مال من نیست. خوب همه جا رو انالیزم می‌کنم. ما اینجا یک اتاق تغریبا کوچیک داریم با دکوراسیون صورتی و سفید، با میزآرایش کاملا دخترونه که سمت چپم قرار داره؛ یک کمد صورتی هم کنارم. دوتا در وجود داره که فکر کنن یکی دشتشویی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 22 نفر دیگر

N.N

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/1/21
ارسال ها
52
امتیاز واکنش
921
امتیاز
203
زمان حضور
3 روز 6 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستام رو دو طرف روشویی گرفتم به قیافه‌ام نگاه کردم رنگ و روم از همیشه پریده‌تر بود و انگار زیر چشم‌هام بادمجون کاشته بودن. موهام هم پریشون شده بود. آه کوتاهی کشیدم و شروع به پاشیدن آب به صورتم کردم.
دست‌هام رو کنار هم گذاشتم زیر آب گرفتم ناگهان نگاهم عوض شد. حرکت امواج آب رو روی صورتم همراه با لطافتی که داشتن احساس می کردم. عجیب بود؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرنوشت سپید | N.N کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: irana، دونه انار، Mahla_Bagheri و 21 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا