- عضویت
- 9/8/18
- ارسال ها
- 1,639
- امتیاز واکنش
- 12,854
- امتیاز
- 373
- سن
- 20
- محل سکونت
- Ahvaz
- زمان حضور
- 8 روز 23 ساعت 55 دقیقه
اینو یادم رفت بگم وقتی با مدیریت سایت بخاطر اون دوستم در افتادم خود مدیریتو گزارش دادم 
بخاطر اینکه دوستمو بن کرد 
اما بعدش بخاطر فعالیت خوبم مجبور شدن رنگیم کنن ولی باید هزار جور تعهد میدادم به شیما
یعنی من ننگ بودم تو تاریخ دوستای شیم از بس هیچی بلد نبودمنمیدونستم اینجا اینطوریع که دوست و معرفت دوستانه مهم نیست 
الکی فاز با معرفتارو گرفته بودم بی معرفتا به تورم میخوردن ولی دست شیم گرم برام کلاس اموزشی گذاشت
یادم داد
گفتع بودم پاقدمم خیر نبود با ورودم دعوا شد سه چهار نفر بن شدنولی این دعواها دیگه به من ربط نداشت
یادمه اولین پروفایلی که دستم خورد رفتم ببینم چه خبر پروفایل ملیسا بود اخرین کسی که بش پی داده بود اقا محمد بود بش گفته بود نمیدونستم دخترا هم کله پاچه میخورن
اینم هست میخوام اعتراف کنم همه پی امای پروفایل Nirvana خوندمهرکیم پی میداد میرفتم میخوندم مخصوصا چتاش با شروین دوخت و اون دوتا دوستاش از همه باحال تر بود
یه دختری داشتیم اسمش سادات بود ما بش میگفتیم جیغ جیغه چون همش جییییییییییغ میکشید تو پروفایل ما و خودش هرجا رسید گفت جیییییییغ بعد حرفشو میزد
قبلا برای اینکه با همه اشنا بشم میرفتم مهمونی چای و خرما میخوردمتو پروفایلا
بخاطر اینکه دوستمو بن کرد اما بعدش بخاطر فعالیت خوبم مجبور شدن رنگیم کنن ولی باید هزار جور تعهد میدادم به شیمایعنی من ننگ بودم تو تاریخ دوستای شیم از بس هیچی بلد نبودم
نمیدونستم اینجا اینطوریع که دوست و معرفت دوستانه مهم نیست الکی فاز با معرفتارو گرفته بودم بی معرفتا به تورم میخوردن ولی دست شیم گرم برام کلاس اموزشی گذاشتیادم دادگفتع بودم پاقدمم خیر نبود با ورودم دعوا شد سه چهار نفر بن شدن
ولی این دعواها دیگه به من ربط نداشت یادمه اولین پروفایلی که دستم خورد رفتم ببینم چه خبر پروفایل ملیسا بود اخرین کسی که بش پی داده بود اقا محمد بود بش گفته بود نمیدونستم دخترا هم کله پاچه میخورن
اینم هست میخوام اعتراف کنم همه پی امای پروفایل Nirvana خوندم
هرکیم پی میداد میرفتم میخوندم مخصوصا چتاش با شروین دوخت و اون دوتا دوستاش از همه باحال تر بود یه دختری داشتیم اسمش سادات بود ما بش میگفتیم جیغ جیغه چون همش جییییییییییغ میکشید تو پروفایل ما و خودش هرجا رسید گفت جیییییییغ بعد حرفشو میزد
قبلا برای اینکه با همه اشنا بشم میرفتم مهمونی چای و خرما میخوردم
تو پروفایلا• خاطرات انجمن •
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
خلاصه اینکه متوجه شدم رمانو اصلا انتشار ندادم
یه چندتا پست پشت سر هم تو تالار فرستادم و اومدی بهم گفتی ماشالله و اینا، چرا نمیای فعالیت تو رسمی کنی، یه قهوه هم بهم تعارف کردی 
ایناهاش:
ببین
