- عضویت
- 29/1/21
- ارسال ها
- 38
- امتیاز واکنش
- 824
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 1 روز 19 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
پست بیست و نهم
سرم رو از رو شکمش بلند کردم و به صورت ورم کردش نگاهی کردم و با خنده گفتم:
-این بچهی توام یه چیزیش هستا! من هی نازشو میکشم اون هیچ عکس العملی نشون نمیده
مانلی موهای لـ*ـختش رو که روی شونههاش ریخته بود پشت گوشش داد و دست به کمر گفت:
-نکنه از بچهی پنج ماهه انتظار داری برات سخنرانی کنه؟
حرفش رو بی جواب گذاشتم. سرم رو رو...
سرم رو از رو شکمش بلند کردم و به صورت ورم کردش نگاهی کردم و با خنده گفتم:
-این بچهی توام یه چیزیش هستا! من هی نازشو میکشم اون هیچ عکس العملی نشون نمیده
مانلی موهای لـ*ـختش رو که روی شونههاش ریخته بود پشت گوشش داد و دست به کمر گفت:
-نکنه از بچهی پنج ماهه انتظار داری برات سخنرانی کنه؟
حرفش رو بی جواب گذاشتم. سرم رو رو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مثل قصهها | maryamiii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com