- عضویت
- 29/1/21
- ارسال ها
- 38
- امتیاز واکنش
- 824
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 1 روز 19 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
پست نوزدهم
فکر نمیکردم به این زودی قبول کنه. بعد از اینکه رفت نیشم رو تا بنا گوش باز کردم و روی نیمکتی نشستم. چند دقیقه بعد هم رادین اومد و کنارم نشست. چشمهاش رو دوخت به من و کتاب و جزوههاش رو روی پاش گذاشت و گفت:
-خوب. بگو ببینم کجاهارو متوجه نشدی؟
کجاش رو نفهمیده بودم؟ سرم رو با نوک انگشت خاروندم و گفتم:
-خوب یه چیزایی دستگیرم...
فکر نمیکردم به این زودی قبول کنه. بعد از اینکه رفت نیشم رو تا بنا گوش باز کردم و روی نیمکتی نشستم. چند دقیقه بعد هم رادین اومد و کنارم نشست. چشمهاش رو دوخت به من و کتاب و جزوههاش رو روی پاش گذاشت و گفت:
-خوب. بگو ببینم کجاهارو متوجه نشدی؟
کجاش رو نفهمیده بودم؟ سرم رو با نوک انگشت خاروندم و گفتم:
-خوب یه چیزایی دستگیرم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مثل قصهها | maryamiii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com