خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
از جمله، در آیه ۱۷ سوره حجرات می خوانیم: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لاتَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ اَنْ هَداکُمْ لِلاِْیمانِ...» ]این عرب ها [بر تو منّت می گذارند که مسلمان شده اند. بگو به خاطر اسلام آوردنتان بر من منّت نگذارید] شما منّتی بر اسلام ندارید [بلکه خداوند بر شما منّت دارد که شما را هدایت کرده است.



در این جا منّت اوّل، منّت ادعایی و زبانی است؛ زیرا عربها نعمتی بر پیامبر خد (صلی الله علیه وآله) نرسانده بودند؛ زیرا مثلا اگر بیماری نزد پزشکی برود و پزشک نسخه ای برای درمان به او بدهد و او با عمل بدان، تندرست شود، آیا بیمار منّتی بر پزشک دارد؟



منّت دوّم در آیه شریفه بالا که از سوی خداوند است، منّت عملی است؛ زیرا خداوند نعمت اسلام آوردن را به آنان داده است.



بنابراین، منّت از ناحیه خداوند، به معنای بخشش و منّت عملی است؛ ولی منّت از سوی انسانها، می تواند به هر دو معنای یاد شده باشد. و امّا منّت مورد نظر در آیه شریفه بالا، منّت ادعایی و زبانی است.



در ادامه آیه شریفه، خداوند می فرماید: مَثَل چنین کسانی که این گونه انفاق می کنند و منّت می گذارند، مَثَل آدم کافر یا ریاکار است؛ زیرا چنین شخصی نه به خدا ایمان دارد، نه به روز رستاخیز. بنابراین، چنین انفاقی هم به درگاه خداوند، پذیرفتنی نیست؛ چه شرط قبولی انفاق، ایمان است و اخلاص و چنین شخصی که ایمان ندارد، مخلص نیز نمی باشد. سپس می فرماید: مَثَل هر دوی آنان یعنی ریاکار و انفاق کننده ادعایی و زبانی، مثَل قطعه سنگی صاف است که لایه ای خاک بر سطح آن نشسته است و بر این خاک ظاهراً بارور، بذری افشانده اند: «فَاَصابَهُ وابل» ناگاه دانه های درشت باران می بارد و در یک آن، تمام این خاکها و بذرها را می شوید و از بین می برد و سنگ بی هیچ پوششی، خود را نمایان می سازد. «لایَقْدِرُونَ عَلی شَیء» تلاش هایی که در این بذرافشانی صرف شده بود، همه بی حاصل می شود؛ زیرا این کار تنها بر پایه توجّه به ظاهر بوده است و نه عملی متّکی بر شناخت باطن و عمق.



همان گونه که باران نعمت زا و حیات بخش که کشتزارها را بارور می سازد، در این مَثَل کشت و کاشته را نابود ساخته است، آیات الهی نیز مؤمنان و صالحان را از برکت نعمات الهی خود، بهره مند و هدایت می کند، ولی کافران و منافقان را رسوا و گمراه.



کشاورزی که دانه اخلاص می کارد و شخصی که دانه ریا کشت می کند، هر دو زحمت کشیده اند؛ لکن دستاوردهای متفاوتی نصیبشان می شود. آن یکی هفت صد برابر و شاید بیشتر و این دیگری، هیچ و حتّی همه داشته هایش را نیز از دست می دهد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیام های آیه



۱ـ خطاب های قرآن مجید، غالباً عام است: «یا اَیُّهَا النّاسُ»، «یا بَنی آدَمُ»، «یا ایّهَا الاِنْسانُ» و «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا». یعنی به بیانی است که عموم انسان ها از هر نژاد، رنگ و سرزمینی را در برمی گیرد و هرگز نگفته است: «یا اَیُّهَا القُرَیشُ» و «یا ایُّهَا العَرَبُ» و مانند اینها.



در این نوع خطاب ها نکته ای ظریف و مهم نهفته است و آن، «جهانی بودن دین اسلام» است؛ یعنی این اسلام محدود به یک سرزمین و مختص به یک قوم و قبیله و نژاد نمی باشد.



۲ـ ریا و تظاهر، عملی بی بنیان و ناپایدار است و ریاکار و متظاهر، محکوم به رسوایی است؛ زیرا هر رویداد و پدیده ای ممکن است، پرده های ریای آنان را بدرد و حقیقت پرفریب آنان را آشکار سازد. همان گونه که در این آیه شریفه، قطره های باران، لایه خاک روی سنگ را می شوید و حقیقت سختی سنگ را نمایان می سازد.



۳ـ کسانی که انفاقهایشان توأم با آزار و اذیّت کمک شوندگان است، وجودی همچون سنگ اند و قلب هایشان به سختی سنگ.

نکته قابل توجّه آن است که این سختی قلب و سرشت این گونه اشخاص را باران لطیف، آشکار و نمایان می سازد. باران که دانه را سیراب و بارور می کند، در این مثل آن را از بین می برد و در این مثال نمی توان بر باران و بذر خرده گرفت. باران آیات الهی نیز در قلب شخص ریاکار، باعث شسته شدن لایه ریا و سبب نمایش سختی قلب و رسوایی صاحب خود می شود.



۴ـ ریاکاران و انفاق کنندگانی که منّت می نهند، بهره و ثمره ای از کار خود به دست نمی آورند. همان گونه که یک کشاورز که بر زمین سخت و سنگی بذرافشانی می کند، هم بذرش را از دست می دهد و هم تلاش بی حاصل می کند، انفاق های ریاکارانه و پرمنّت نیز، نه تنها ثوابی عاید انفاق کننده نمی کند، بلکه مال انفاق شده را نیز از بین می برد.



۵ـ در بیشتر تفکّرات فلسفی و به باور عموم انسان ها «پول» چیزی ارزشمند و پولداری یک ارزش است. دین مبین اسلام با در نظر داشتن اهمّیّت و نقش پول در زندگی مادّی انسان ها، معتقد است که مفاهیمی همچون ایمان، ایثار، شهادت و... ارزشی، ارزشمندتر از «پول» هستند. از جمله این ارزش ها، احترام به انسانیّت و حرمت آبرو و حیثیّت «مؤمن» را می توان برشمرد.



بنابراین، کسی که به گمان خود برای کمک به یک نیازمند به شیوه آشکار مبلغی پول می پردازد و با این عمل خود، آبرو و حیثیّت انسانی وی را از بین می برد، آیا می تواند عمل خود را «کمک»، «صدقه» و یا «انفاق» بنامد؟ و در برابر از خداوند طلب پاداش کند؟


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
متأسّفانه نظام ارزشی مکتب های مادّی دنیا، پول و مظهر امروزی آن «دلار» است که توجیه کننده اقدامات و موجّه سازنده بسیاری از جنایات فجیع انسانیِ صاحبان آن می باشد.



از جمله این جنایات ننگین می توان از خرید و فروش انسانها، به ویژه دختران و پسران خردسال نام برد. دلاّلان بین المللی، دختران و پسران خردسال کشورهای جهان سوّم، بخصوص کشورهای شرقی را به ارزان ترین قیمت می خرند و آنان را به غرب متمدّن می برند و به قیمت های گزاف به غربیان طرفدار حقوق بشر می فروشند. این خردسالان معامله شده، مورد سوء استفاده های متعدّد از جمله پیوند اعضای بدن قرار می گیرند.



یکی دیگر از اقدامات توجیه شده با دلار، آن است که غربیان، حتّی «دموکراسی» را که بنیان ادعایشان در حقوق بشر بر آن استوار است، با «دلار» معامله می کنند. مثلا آرای مردم ستمدیده الجزایر را در انتخابات آن کشور نادیده می گیرند و کشتارهای بی رحمانه به راه می اندازند. گویا مدّعیان رئوف و نازک دل حقوق بشر در الجزایر، کر و کورند. نه خبر جنایات را می شنوند و نه تصاویر آنها را در رسانه های خبری خود می بینند. اینها در واقع از آثار ارزشمند دلار است؛ زیرا این حوادث و رویدادها تأمین کننده منافع آنان است و حتّی خود با واسطه یا بی واسطه، عاملان آنها هستند!



این امر تنها به الجزایر منحصر نیست. در سراسر جهان، هر روند و رویدادی که در مسیر تأمین منافع آنان باشد و جریان به دست آوردن و افزایش دلارهایشان را به خطر نیندازد، بدترین نوع حکومت در یک کشور، حتّی حکومت بدوی قبیله ای و استبدادی هم، «خوب» شناخته می شودو نقش نداشتن مردم آن سرزمین در حکومت خود، «بد» تلقّی نمی گردد. ولی اگر در کشوری و حکومتی، منافع و دلارهای آنان مورد تهدید قرار گیرد، بهترین نوع نظام حکومتی و مردمی ترین اداره سـ*ـیاسی آن کشور، بد و مخالف ارزش های والای انسانی معرّفی و شناسانده می شود!



امّا همان گونه که یاد شد، نظام ارزشی اسلام مبتنی است بر ارزش هایی چون ایمان، کمال انسانی، حرمت مقام والای انسان و حفاظت از آبرو، شرف و حیثیّت وی.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
سیره امامان در انفاق و بخشش



یکی از جلوه های آموزنده زندگی امامان بزرگوارمان، نحوه بخشش آنان است. علامه مجلسی در شرح حال امام حسن مجتبی (علیه السلام) داستان زیبا و پرعبرت زیر را نقل می کند:



«امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) و عبداللّه بن جعفر(رحمهما الله) (شوهر حضرت زینب) همراه با کاروانی عازم زیارت بیت اللّه الحرام شدند و در یکی از منازل، از قافله باز ماندند. بی توشه راه، تشنه و گرسنه در بیابان گرم و سوزان پیاده به راه خود ادامه دادند. هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غلبه کرده بود، چادری را در بیابان دیدند. به قصد یافتن آب و خوراک، بدان سو شتافتند. پیرزنی را درون چادر دیدند و از او آب طلبیدند. پیرزن گفت: آبی ندارم، ولی می توانیداز شیر آن گوسفند برای رفع عطش خود استفاده کنید. آن بزرگواران چنین کردند و پس از لـ*ـختی استراحت گفتند: آیا خوردنی هم داری که به ما بدهی؟ پیرزن گفت: جز آن گوسفند چیزی ندارم. آن را سر ببرید و از گوشتش بخورید. بازماندگان عزیر از قافله نپذیرفتند که تنها دارایی پیرزن، گوسفندش، را بکشند. پیرزن اصرار ورزید و آنان را سوگند داد. بناچار گوسفند را سر بریدند و به قدر رفع گرسنگی از گوشتش خوردند.



پس از قدردانی از مهمان نوازی و ایثار پیرزن، بدو گفتند: ما اهل مدینه و از خاندان بنی هاشمیم. هرگاه به مدینه آمدی نزد ما بیا تا اندکی از مهمان نوازی تو را جبران کنیم؛ سپس خداحافظی کردند و به راهشان ادامه دادند.



پس از چندی، شوهر آن پیرزن از صحرا برگشت و علّت نبود گوسفند را از همسرش پرسید. وی تمامی واقعه را برایش گفت: شوهر با ناراحتی پیرزن را سرزنش کرد که چرا تنها سرمایه ما را تنها در برابر یک نشانی مبهم از دست دادی؟



پس از مدّتی به سبب خشکسالی، پیرزن و شوهرش ناچار به مهاجرت به مدینه شدند و چون سرمایه ای نداشتند به گدایی مشغول شدند. روزی امام حسن (علیه السلام) آن پیرزن را دید و شناخت و فرمود: آیا تو همان پیرزنی نیستی که در صحرا به ما کمک کردی و از ما پذیرایی نمودی؟ عرض کرد: بلی یا بن رسول اللّه! امام حسن (علیه السلام) دستور داد، هزار رأس گوسفند و هزار مثقال طلا به او بدهند. (۲) و پس از عذرخواهی از او که این تنها جبران اندکی از محبّت ها و ایثار اوست، او را به خانه امام حسین (علیه السلام) راهنمایی کرد.



امام حسین (علیه السلام) از پیرزن پرسید: برادرم چقدر کمک کرد؟ پیرزن مقدارش را عرض کرد. آن حضرت نیز همان مقدار به پیرزن بخشید و دستور داد او را نزد عبداللّه بن جعفر بردند و او دو هزار رأس گوسفند و دو هزار مثقال طلا به وی داد. (۳)


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدقه بازدارنده مرگ های بد

پیشتر گفته شد که انفاق و صدقه پیش از آن که برای گیرنده مفید باشد، برای دهنده آن سودمند است. اجر، پاداش های معنوی، بروز صفات اخلاقی نیکو و به طور کلّی، کمال انسانی شخص انفاق کننده را در سطور بالا مورد بررسی قرار دادیم. و اینک گوییم که صدقه بازدارنده بلایا و مرگ های بدفرجام است. روایت زیر به نقل از «وسائل الشّیعه» نمونه روشنی از ظرایف انفاق در پیشگیری از مرگ بد است.



«مردی یهودی از کنار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می گذشت و به عنوان سلام گفت: «اَلسّامُ عَلَیکَ» (۴) حضرت در پاسخ فرمودند: «علیک». اصحاب که متوجّه ظرافت پاسخ پیامبر (صلی الله علیه وآله) نشدند. عرض کردند: یهودی در ظاهر عرض سلام، برای شما آرزوی مرگ کرد. حضرت فرمودند: و من هم با پاسخ «علیک» نفرینش را به خودش برگرداندم؛ یعنی «مرگ بر تو باد» سپس فرمودند: این یهودی با نیش ماری سیاه در صحرا کشته می شود، امّا طولی نکشید که یهودی با کوله باری از هیزم از صحرا برگشت. اصحاب با حیرت و نگاه های تردیدآمیز مبنی بر عدم تحقّق فرموده پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ایشان نگریستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به یهودی گفت که پشته هیزمش را بر زمین بگذارد و هیزم ها را پخش کند. به محض باز شدن بسته هیزم، ناگاه مار سیاهی در میان هیزم ها دیده شد که تکّه چوبی را به دندان گرفته بود.



پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: مرد یهودی! چه عملی در صحرا انجام دادی؟ عرض کرد: کار خاصّی نکردم. پس از جمع آوری هیزم ها و به دوش کشیدن آنها، یک تکّه از دو تکّه نان همراه خود را خوردم و چون به فقیری برخوردم، تکّه دیگر را به او دادم. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: این مار مأمور گرفتن جان این مرد یهودی بود؛ ولی خداوند با این انفاق او، مرگ با نیش مار را از او دور کرد. سپس این حدیث زیبا را بیان فرمودند: «انَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ میتَةَ السُّوءِ عَنِ الاِنْسان» صدقه و انفاق، مرگ های سیاه و بد(۵) را از انسان دفع می کند. (۶)


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پی نوشت ها:

۱- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب الصدقه، باب ۲۲، حدیث ۳.

۲- با توجّه به حکومت معاویه و طرفداری ظاهری مردم از او، به نظر می رسد که دلهای بیشتر مردم با خاندان رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) بود و شاید هدایایی نیز خدمت آن بزرگواران تقدیم می شد که این انفاق از محل آنها بوده است.

۳- بحار الانوار، جلد ۴۳، طبع بیروت، صفحه ۳۴۸.

۴- این نوع سلام کردن که متأسّفانه ناخواسته و از روی جهالت در بین بعضی از مسلمانان نیز رواج دارد، نوعی نفرین و طلب مرگ برای مخاطب است.

۵- منظور مرگ های دلخراش و بد منظر است؛ مانند سوختن در آتش، تکّه تکّه شدن در تصادفات و مانند آن.

۶- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب الصدقه، باب ۹، حدیث ۳. روایات دیگری نیز به همین مضمون در این باب آمده است.




خشم و غضب از نگاه معصومین (ع)


حوزه/ امام باقر علیه السلام فرمود: در خطاب های خداوند به حضرت موسی علیه السلام در تورات آمده است که ای موسی! خشم خود را از کسی که تو را بر او مسلط ساخته ام باز گیر، تا خشم خود را از تو باز گیرم.



به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «واژه های اخلاقی از اصول کافی» اثری از مرحوم آیت الله علی مشکینی است که در آن، نکاتی زیبا و قابل استفاده پیرامون مباحث مختلف اخلاقی آمده و «حوزه نیوز» منتخبی از این نکات را در شماره های گوناگون تقدیم علاقه مندان می نماید.

* غضب



۱) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: غضب ایمان را فاسد کند، چنان که سرکه عسل را.

۲) امام صادق علیه السلام فرمود: غضب کلید هر شری است.

۳) نیز فرمود: هر که غضب خود را نگه دارد، خدا عیب او را بپوشاند.

۴) امام باقر علیه السلام فرمود: در خطاب های خداوند به حضرت موسی علیه السلام در تورات آمده است که ای موسی! خشم خود را از کسی که تو را بر او مسلط ساخته ام باز گیر، تا خشم خود را از تو باز گیرم.

۵) امام صادق علیه السلام فرمود: در تورات نوشته شده است: ای آدمیزاد؟ هرگاه خشم گیری مرا به یادآور، تا تو را هنگام خشمم به یاد آورم و با آنها که نابودشان می کنم نابودت نکنم.

۶) نیز فرمود: غضب دل شخص حکیم را تباه کند (از این رو به جای حکمت از او سفاهت ببینند).

۷) نیز فرمود: هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.

۸) امام باقر علیه السلام فرمود: هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز دارد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد؟


امام حسین

حوزه/ گاهی جامعه دچار جهل می‌شود و قدرت تشخیص هم ندارد! بنابراین باید جامعه را بیدار کرد. شما زیارت اربعین را بخوانید. امام‌ صادق (ع) می‌فرماید: حسین جان، تو جان دادی «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادُکَ مِنَ الجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَةِ».



به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در کتاب «ره توشه راهیان نور» ویژه محرم الحرام 1440، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
انگیزۀ قیام امام حسین(ع)
اشاره
حادثۀ عاشورا در ساعاتی محدود، در سرزمین تفتیدۀ عراق و در آوردگاه و نبردی نابرابر بین دو جبهۀ عزت و ذلّت، و ارزش و ضد ارزش به وقوع پیوست. از آن حادثه، روزگاران زیادی سپری شده و هر کسی این حادثه را بر اساس دیدگاه خود تحلیل و آن را نقد و بررسی کرده است. بهترین راه شناخت اهداف امام‌ حسین7، اطلاع از انگیزه ایشان و جریان‌هایی که منجر به این حادثۀ خونین و ماندگار شد، و نیز پرداختن به کلمات آن امام بزرگوار است. قبل از شنیدن نظریات و تحلیل‌های دیگران، می‌توانیم با مراجعه به سخنان ابا‌عبد‌الله7، این قیام و تحلیل آن را از زبان ایشان بررسی کنیم. در این‌جا به پنج انگیزۀ مهم ابا‌عبد‌الله با ذکر پنج مثال از کلمات ایشان یا ائمه معصومین: پرداخته خواهد شد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا ابا‌عبد‌الله7 قیام کرد؟

۱. انگیزۀ دینی

انگیزۀ دینی، یعنی اقامه‌ و حفظ دین که حفظ دین در رأس همۀ امور است. امیرالمؤمنین7 می‌فرماید: «ای مردم، مواظب باشید دین و آیین‌تان را حفظ کنید». هر کس متدین باشد، جامعۀ دین‌دار می‌شود و اگر خطایی هم در این جامعه صورت بگیرد، بهتر از آن جامعه‌ای است که بی‌دین باشند، اما به ظاهر، کارهای خوب انجام دهند؛ زیرا دین و اعتقادات باید در همۀ جامعه و تمام ابعاد، جریان داشته باشد. نخستین انگیزۀ ابا‌عبد‌الله، انگیزۀ دینی بود و شاهد این مسئله، همان جمله‌ای است که امام‌ در نامه‌ای به مردم بصره و به پنج تن از سران آن‌جا نوشته بود. من کاری به عکس‌العمل رؤسای قبایل بصره ندارم؛ زیرا عکس‌العمل خوبی نداشتند و آن‌گونه که باید، پاسخ مثبتی ندادند؛ کار اصلی من با پیام این نامه است:

«إِنِّي أَدْعُوكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى نَبِيِّهِ فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ».[1]

نامه دو سطر بیشتر نبود و مضمونش این است:

مردم بصره، مردم دنیا، دو اتفاق در عالم افتاده است:

۱. سنت پیامبر9 زیر پا گذاشته شده است؛

۲. در دین، بدعت گذاشته شده است.

خطری از این بالاتر نیست؛ زیرا پیامبر خودش فرمود: «ای مردم! سنت مرا حفظ کنید». امیر‌المؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «ای مردم! ستون و استوانۀ سنت و کتاب خدا را حفظ کنید». سنتی که 23 سال بعد از بعثت، پیامبر9 برایش زحمت کشید و این همه روایات، احادیث، کلمات و … ایراد فرمود. مگر سنت پیامبر9 چه بود؟

یکی از سنت‌های پیامبر9 این است که حاکم باید عادل باشد. و اینک حاکم، یزید است و بسیار ظالم. یکی دیگر از دیگر سنت‌های پیامبر9، محبت اهل‌بیت است. ایشان فرمود: مزد رسالت من، مودّت بستگان و اهل‌بیت (قربی) من است.

این چه محبتی است که اباعبد‌الله را در بیابان‌های حجاز و کوفه، این‌گونه با خانواده‌اش می‌چرخانند و به خاندان ایشان جسارت می‌کنند؟ آیا بهتر از این هم می‌شود سنت را زیر پا گذاشت؟ بعد از جریان شهادت اباعبد‌الله از انس‌‌بن‌مالک پرسیدند: چقدر از سنت پیامبر9 مانده است؟ گفت: من با پیامبر9 سال‌ها محشور بودم فقط همین نمازی که مردم می‌خوانند و شهادت «ان لا اله ‌الّا ‌الله». دیگر هر چه نگاه می‌کنم، سنت پیامبر9 را نمی‌بینم. سنت پیامبر9 محبت اهل‌بیت وحکومت عدالت بود. سنت پیامبر9 چیزی نیست که اکنون در جامعه وجود دارد و در حالی که نیم قرن از رحلت آن حضرت گذشته است، این همه ظلم، تعدی، نوشیدنی‌خواری و جنایت باشد.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدعت چیست؟ هر چیزی که خداوند به آن نفرموده و پیامبر9 به آن اشاره نکرده است در دین نیست و اگر کسی چنین امری را به اسم دین به مردم ارائه دهد، بدعت است. گاهی کسی به طور ذوقی مطلبی را بیان می‌کند و می‌گوید این ذوق خود من است و ممکن است در قالب شعر، نکته، مطلب یا یک برداشت باشد، اما اگر کسی چیزی را که جزو دین نیست وارد دین کند و به آن بیفزاید به آن بدعت می‌گویند. ما در طول تاریخ با بدعت‌های زیادی مواجه بوده‌ایم. در هنگام رحلت پیامبر‌اکرم9 و حتی پیش از آن، ایشان گاهی دست‌هایشان را بالا می‌بردند که نوشته‌اند زیر بـ*ـغل‌های مبارکشان پیدا می‌شد و می‌فرمود: «ای مردم، عده‌ای درمورد من سخنان باطل می‌گویند و هر کس درباره من سخنان باطل و دروغ بگوید، جایگاهش در آتش است. پیامبر اکرم9 مرتب این خطر را متذکر می‌شدند. چقدر روایت به ‌نام پیامبر9 جعل کردند و چقدر تفسیر آیات قرآن را جابه‌جا کردند. روزی شخصی نزد معاویه می‌آید و از او پولی می‌گیرد و آیه‌ای را که در شأن علی بن ابی‌طالب است می‌گوید در شأن ابن‌ملجم نازل شده است. فضایل امیرالمؤمنین را پنهان کردند و برای ديگران، فضایل و مناقب فراوان تراشیدند. همین چیزها بدعت است. امروز هم فرقی با گذشته ندارد و اگر کسی سنت پیامبر9 را زیر پا گذاشت، در دین بدعت ایجاد کرده است و چنانچه در دین، خرافه به وجود آورد و از خودش چیزی اختراع کرد و به اسم دین به خورد جامعه داد، همین پیام امام ‌حسین7 شامل حالش می‌شود.

ما در دین، تابع قرآن و سنت هستیم. عالم دینی، مرجع تقلید و مفسر کتاب و قرآن هم اگر چیزی بر ما ابلاغ می‌کنند، مستندش آیه یا حدیث است. راه حل این مشکل چیست؟ یک راه چاره بیشتر وجود ندارد: « فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتِي وَ تُطِيعُوا أَمْرِي‏ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشاد»؛[2] اگر دنبالم بیایید من شما را به سمت رشد و راه صحیح هدایت می‌کنم. اباعبدالله شبیه همین جمله را در خطبه‌ای که در منا خوانده بود هم فرمودند.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
انگیزۀ امام‌حسین7 از آمدن به کربلا چه بود؟ انگیزۀ دینی؛ یعنی سنت احیا شود و بدعت کنار رود. البته شما می‌دانید که ما یک عمل به وظیفه داریم و دیگر، دریافت نتیجه. مؤمن وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، اما نتیجه دست ما نیست و باید به خدا توکل کرد. اباعبدالله، تکلیف را انجام داد و نتیجه این بود که در جامعه، بیداری‌هایی به وجود آمد، قیام‌هایی رخ داد و حکومت بنی‌امیه که معاویه چهل سال برای استقرارش تلاش کرده بود، بعد از شهادت امام‌حسین7 از هم پاشید. مدتی از این حادثه نگذشته بود که قیام حرّه در مدینه و قیام توابین و قیام مختار شروع شد. من در مقام تأیید یا تحلیل و یا نفی کردن این قیام‌ها نیستم، اما سخنم این است که حتی بعضی از صاحب‌نظران گفته‌اند در عصر عاشورا، افرادی در کربلا فریاد زدند و گفتند: خون حسین، خون مظلوم بود و باید برای اعاده و انتقام از خون مظلوم قیام کرد. مردم کوفه به دور سلیمان بن صرد‌ خزاعی گرد آمدند. وقتی بنی‌اسرائیل موسی را تنها گذاشتند و به دنبال گوساله سامری رفتند، او به آنها گفت: gظَلَمْتُم اُنْفُسَکُم بِاتِّخاذِکُم العِجْلf؛[3] شما به خودتان ظلم کردید چون خدا را رها کردید و بت‌پرست شدید. سلیمان بن صُرَد‌ خُزاعی این آیه را در جمع توّابین کوفه خواند و گفت: ما اشتباه کردیم که امام‌ حسین7 را تنها گذاشتیم و به عده‌ای اجازه ندادیم که با او همراه شوند و عده‌ای دیگر هم کوتاهی کردند. او گفت: gظَلَمْتُم اُنْفُسَکُم فَتوبوا إلی بارِئکُمf؛[4] ای مردم! توبه کنید. لذا نوشته‌اند: آن‌ها آمدند و کنار قبر اباعبدالله گریه و عزاداری کردند و از همین جا بود که قیام توابین شکل گرفت. البته بیشتر این نهضت‌ها به نتیجۀ مطلوب نرسیده است، اما انگیزۀ آن‌ها، انگیزه‌ای دینی بود.

2. انگیزۀ اجتماعی

اگر جامعه دچار انحراف شد، امام بايد اين انحراف را ریشه‌کن و جامعه را به راه راست هدایت کند. دومین انگیزه، طبق نقل مشهوری که در نامۀ ایشان به محمد حنیفه آمده، اصلاح جامعه است. امام نوشته‌اند: «اِنَّمَا خَرَجتُ لِطَلَبِ الاِصلَاحِ»؛[5] من قیام کردم تا اصلاحات را ایجاد کنم. انسان، اصلاح را کجا به کار می‌برد؟ آیا اگر ساختمانی خراب باشد و آن را از ریشه درآورند و دوباره بسازند به آن اصلاح می‌گویند؟ همانا اگر جایی اصلاح شده بود و آن را خراب کردیم، دیگر به آن اصلاح نمی‌گویند. اصلاح هر چیزی برحسب ویژگی‌های آن است؛ مثلاً اصلاح ساختمان به این است که پایه‌ها و سقفی محکم داشته باشد و دیوارهای آن استوار باشد. معنای اصلاح این است. به مطلبی که عرض می‌کنم خوب دقت فرمایید. گاهی رابطۀ‌مان با خدا نیز در هم می‌پیچد و ما باید این رابـ*ـطه را اصلاح کنیم.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا