YaSnA_NHT๛
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
میکسر انجمن
- عضویت
- 21/2/22
- ارسال ها
- 2,782
- امتیاز واکنش
- 13,960
- امتیاز
- 373
- محل سکونت
- کنار موتورم!
- زمان حضور
- 135 روز 7 ساعت 25 دقیقه
این داستان ترسناک که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به دوران نوجوونی من.
من پدر نظامی هستم و ما تو خونه های سازمانی زندگی میکردیم. خونه های سازمانی حدود 120 متر بود و یک راهرو از در خونه تا انباری داشت. کنار انباری دوتا خواب بود. ی شب که خوابم نمیبرد و داشتم سقف رو نگاه میکردم، دیدم سایه ی نفر افتاد رو سقف (همیشه چراغ راهرو روشن بود که راحت بریم تا سرویس و بیایم). اصلا برام عجیب نبود چون گفتم پدر یا مادرم دارن از سرویس میان که ی دفعه برام عجیب تر شد.
با رسیدن اون فرد به جلوی انباری، سایه روی پرده اتاق افتاد و دیدم ی آدمی قد کوتاه با پاهای کاملا پرانتزی رفت توی انباری. انقدر تعجب کرده بودم که رفتم سمت اون یکی اتاق خواب دیدم همه خوابن. با ترس اومدم تو جای خودم و فقط رومو کشیدم و خوابیدم.
فردای اون روز به اعضای خانواده هرچی براشون تعریف میکردم، بهم میگفتن خواب دیدی و توهم بوده و .... اما من یقین دارم خواب نبود و همه چی واقعیت محض بود.
من پدر نظامی هستم و ما تو خونه های سازمانی زندگی میکردیم. خونه های سازمانی حدود 120 متر بود و یک راهرو از در خونه تا انباری داشت. کنار انباری دوتا خواب بود. ی شب که خوابم نمیبرد و داشتم سقف رو نگاه میکردم، دیدم سایه ی نفر افتاد رو سقف (همیشه چراغ راهرو روشن بود که راحت بریم تا سرویس و بیایم). اصلا برام عجیب نبود چون گفتم پدر یا مادرم دارن از سرویس میان که ی دفعه برام عجیب تر شد.
با رسیدن اون فرد به جلوی انباری، سایه روی پرده اتاق افتاد و دیدم ی آدمی قد کوتاه با پاهای کاملا پرانتزی رفت توی انباری. انقدر تعجب کرده بودم که رفتم سمت اون یکی اتاق خواب دیدم همه خوابن. با ترس اومدم تو جای خودم و فقط رومو کشیدم و خوابیدم.
فردای اون روز به اعضای خانواده هرچی براشون تعریف میکردم، بهم میگفتن خواب دیدی و توهم بوده و .... اما من یقین دارم خواب نبود و همه چی واقعیت محض بود.
داستان های ترسناک
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com