خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت9

-الان سهیل و امیر دنبال انتقامن...خیلی وقته که افراد سرهنگ رو از خودشون دور کردن...و کسی نمیدونه میخوان چیکار کنن...فقط یه نفر اونجا هست که اونم چیز زیادی نمی دونه...من میخوام تو بری اونجا...نه با یه هویت جدید...با همون اسم خودت
سام دست به سـ*ـینه به پنجره تکیه کرد و به صورت مائده خیره شد، عصبانی بودنش را درک میکرد
-بزار رک بهت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 18 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت10

-سوما مطمئن باش اگه حتی یه درصد فکر میکردم آدم اینکار نیستی محال بود که انتخابت کنم...برام مهم نیست بقیه در مورد تو چی میگن...توی همین مدت کوتاه که به بهونه نیما بهت نزدیک شدم...فهمیدم آدمی نیستی که بقیه میبینن...من اونقدر بهت ایمان دارم که انتخابت کردم.
به خودش که نمی توانست دروغ بگوید، داشت از او تعریف میکرد! از رابط هایی می...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 18 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت11

سام که متوجه چهره متفکرش شده بود ترجیح داد سکوت کند، این سکوت برایش لازم بود. مائده آرنجش را روی میز گذاشت و چانه اش را به آن تکیه داد.
-سام؟
با صدای او سام لبخند زد و بدون آنکه کارش را متوقف کند جوابش را داد:
-چیه؟
اندکی این پا وآن پا کرد و عاقبت پرسید:
-من میتونم از پسش بربیام؟
-جواب سوالت رو قبلا دادم.
نگاهش را بی هدف به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 18 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت12

کف دست های عرق کرده اش را به هودی خاکستری رنگش کشید و نفس عمیقش را بیرون فرستاد. دستانش بی اختیار می لرزیدند، مثل همان روز هایی که سوالات ریاضی را می دید، و یا سال ها بعد که مجبور می شد بابت کارهای اشتباهش به سرهنگ جواب دهد!
نگاهش به در کوچک زنگ زده انبار روبرویش بود. کنار درخت چنار روبرویش ایستاده بود و هنوز برای رفتن مردد به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 17 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت13

-خب برو تو.
و با سر به در دیگر اشاره کرد.
-کوله ام رو بده!
-نمیتونی ببریش.
مائده نفسش را با حرص بیرون فرستاد.
-بده میخوام یه چیزی از توش بردارم.
مرد ابروهایش را بالا انداخت.
-برو تو!
-تو که الان گشتی اون رو...از چی میترسی؟
مرد دیگر نگاهش را از صفحه لپ تاپش گرفت و به او خیره شد.
-بیا بردارش.
لحن دستوری مرد پشت میز باعث شد تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 16 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت14

زیرلب ناسزا گفت و سعی کرد متمرکز شود، او اگر می خواست میتوانست، بسم اللهی گفت و گارد گرفت.
پسر اما خونسرد بود. این مبارزه برای او زیادی آسان به نظر می رسید. پوزخندی زد و به گارد گرفتن ناشیانه دخترک ریزنقش روبرویش خیره شد، بی شک او برنده این میدان بود.
پسر همچنان محکم در جایش ایستاده بود، انگار قصد حمله کردن نداشت.
مائده به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 16 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت15

-داری من رو دست میندازی؟
سهیل بی تفاوت شانه اش را بالا انداخت.
-میتونی اینجا وایسی و فکر کنی دارم دستت میندازم!
خودش را به سمت صورت مائده خم کرد و ادامه داد:
-یا هم میتونی دنبالم بیای و یه شکارچی بشی!
حرف ها و حالت صورتش جدی و مصمم بود.
-دنبال آدم اشتباهی اومدی، من کسی ام که با لگد اون پرت زمین شدم!
-مهم نیست!
مکثی کرد و در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 16 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت16

-من نیومدم خلافکار بشم، اومدم تا یه شکارچی بشم.
-چرا؟
مائده سرش را به شیشه سرد تکیه داد و درحالی که با سرانگشتانش اشکال نامفهومی را روی آن می‌‌کشید با صدای آرامی گفت:
-اگه شکارچی باشم، اگه قرار باشه برم گرگ شکار کنم، یا باید بمیرم یا هم بکشمش...در نتیجه، دیگه بعدش قرار نیست به کسی جواب پس بدم...یا مرگ یا زندگی!
و این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 16 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت17

انعکاس تصویرِ آبِ استخرِ مستطیلی شکل، در دیواره تمام شیشه‌ای خانه مسحور‌کننده بود. یک معماری مدرن و بی‌نظیر.
دیواره شیشه‌ای خانه این امکان را به مائده می‌داد که پیش از وارد شدن هم بتواند کاناپه‌ها، گلدان‌ها و حتی پله‌های مارپیچی که به طبقه بالا می‌رفت را هم ببیند، درست مثل این بود که هیچ دیواری نباشد. مائده به سختی توانست خود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 16 نفر دیگر

Goli Pakseresht

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/10/20
ارسال ها
165
امتیاز واکنش
1,996
امتیاز
163
زمان حضور
13 روز 18 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت18

به سمت مائده چرخید، و با چند گام کوتاه خودش را به او رساند، روی کاناپه کناری‌اش نشست و سعی کرد لحنش را ملایم‌تر کند، با خودش گفت شاید دخترک عاقل‌تر از سهیل باشد.
مائده کمی خودش را عقب‌تر کشید. این مشاجره برایش غیر‌منتظره بود.
-ببین دخترجون...اینجا با جایی که تو بودی فرق داره...اینجا هیچ قانونی نیست.
به ورقه‌های در دست مائده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان میرشکار | goli Pakseresht کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، Armita.M، Ghazaleh.A و 15 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا