- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 122
- امتیاز واکنش
- 2,422
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
Part-29
البته با برداشتن مقداری خوراکی.
همینطور که بین درختا قدم میزدیم نگاهم به یه سوئیت بزرگ و البته کمی متروکه افتاد. همینجوری حدس نزدم که متروکه؛ از پردههای کمی پاره و در و پنجرهای زنگ زدش این رو فهمیدم.
-نسترن، اونجارو ببین.
نسترن هومی کرد و مثل یک کاراگاه آرام نزدیک شد
قلبم شروع کرد به تبل زدن؛ همهی رمانا و فیلمهای...
البته با برداشتن مقداری خوراکی.
همینطور که بین درختا قدم میزدیم نگاهم به یه سوئیت بزرگ و البته کمی متروکه افتاد. همینجوری حدس نزدم که متروکه؛ از پردههای کمی پاره و در و پنجرهای زنگ زدش این رو فهمیدم.
-نسترن، اونجارو ببین.
نسترن هومی کرد و مثل یک کاراگاه آرام نزدیک شد
قلبم شروع کرد به تبل زدن؛ همهی رمانا و فیلمهای...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نهایت سرگذشتی نادر | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com