- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 122
- امتیاز واکنش
- 2,422
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
Part-19
چشمی گفتم و با رعایت فاصله از مامان خشمگینم از آشپزخونه پریدم بیرون و به سمت اتاقم هجوم بردم. آخرین لحظه که برگشتم سام رو دیدم که جلوی تلویزیون چرت میزد و مامان به سمتش میرفت.
خندهی یواشی کردم و درو بستم. انگشتام رو بالا آوردم و شمردم.
یک...
دو...
سه...
-این تلویزیون واسه کی روشنه، ها؟!
با داد جملهی مامان مخصوصا کلمهی...
چشمی گفتم و با رعایت فاصله از مامان خشمگینم از آشپزخونه پریدم بیرون و به سمت اتاقم هجوم بردم. آخرین لحظه که برگشتم سام رو دیدم که جلوی تلویزیون چرت میزد و مامان به سمتش میرفت.
خندهی یواشی کردم و درو بستم. انگشتام رو بالا آوردم و شمردم.
یک...
دو...
سه...
-این تلویزیون واسه کی روشنه، ها؟!
با داد جملهی مامان مخصوصا کلمهی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نهایت سرگذشتی نادر | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: