نویسنده این موضوع
فرهاد : چرا نباید ما همدیگه رو ببینیم. می خوام دلیلشو بدونم.
شهرزاد : دلیلش روشنه من از یه قل دو قل روزگار یاد گرفتم هر کسی باید خودش صلیب تنهایی شو به دوش بکشه.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
بزرگ آقا : خون راه خودشو پیدا می کنه به زیرزمین. سرخ بود سیاه میشه، طلا میشه. یه روز بشه که جیب تموم آدما پر از طلا بشه. لازم بشه خون بیشتر، خون بیشتر اما نه خون بی گنـ*ـاه، نه، می فهمی؟
نصرت : می فهمم آقا
بزرگ آقا : نمی فهمی، هیچ کی نمی فهمه.
☁️ دیالوگهای ماندگار | سریال شهرزاد
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com