خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم : بابک! می دونی این کار چه عواقبی داره؟

بابک : مریم! اگه قرار باشه یه طوری زندگی کنیم که کارامون هیچ عواقبی نداشته باشه اصن واسه چی زندگی کنیم؟

اگه تو همون روزهای کودتا ، جلوی این کودتاچیا وایمیسادیم، کارشون به جایی نمی رسید که ناموسمون رو از دستمون در بیارن!


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرهاد : من که نمی دونم اما امیدوارم اون که قلم سرنوشت دستشه بدونه که من امشب برای چی اومدم اینجا. اومدم تشکر کنم برای فداکاریت یا گلایه کنم برای همه ی سالهایی که زندگی نکردم، نفس کشیدم، زنده بودم اما زندگی؟ نه شهرزاد

شهرزاد : جای گلایه نیست، من هر تصمیمی گرفتم، هر کاری که کردم مال حال و احوال زمانی بود که زمان نبود آخرالزمان بود، می فهمی؟

فرهاد : سعی می کنم، گرچه فهمیدنش ما رو به نقطه ی صفر زمان برنمی گردونه.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

فرهاد: در من کوچه ای ست که با تو در آن نگشته ام …

سفری ست که با تو هنوز نرفته ام…

و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفته ام…


...................................
شهرزاد : بیا، اینو (مرغ آمین) دوباره به من بده، بیا این لحظه رو وصل کنیم به همزادش تو گذشته ی دور، انگار هیچ کابوسی این وسط نبوده، بیا برگردیم به نقطه ی صفر، انگار برگشتیم به همون روزا، نه خسته ایم، نه پیر، نه این همه زخمی.

فرهاد: نه خسته ایم، نه پیر، نه این همه زخمی.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

دوست فرهاد: دوست داشتن کسی که نه بشه ترکش کرد نه بشه عوضش کرد جهنمه …


......................................


هاشم: پهلوون برای یتیم پدر!برای وامونده عصاست!برای درمونده دسته!برای مظلوم حقه!برای ظالم مرگه!برای هرچی نامردی ترس!پهلوون نه اهل چاپو چوپه!نه بادو برووت!پهلوون اونی که سـ*ـینش سنگ رو بشکافه!دلش مثل یه شیشه با یه تقه ترک برداره!


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بزرگ آقا (به شیرین): چرا نمی فهمی دختر، دیوانسالار بودن یعنی زخم خوردن و دم نزدن، این تن من پر از نقش و نگار جای زخمه که هر کدوم تاریخی داره. کتاب تاریخه این تن من … تو
اگه ده تا زخم خوردی من هزارتا، از درون و از بیرون، این جگر منو اگه بشکافی هزارون زخم توشه، از زخمای تنم بیشتر. زندگی ما دیوانسالارا همینه. خدا ما رو خواسته برای زخم خوردن و دم
نزدن و جابجا کردن کارای دنیا. دیوانسالار باش دختر، دیوانسالار .


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

قباد : موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم.

شهرزاد : خواهش می کنم انقدر بی احترامی نکن به حریم این کلمه ی مظلوم بی پناه. تو عاشقی؟ تو عاشقی واقعا؟ عاشق چیزی رو با چیزی تاخت نمی زنه … عاشق انقدر ترسو نمیشه که هنوز هایی به هویی نرسیده اینجوری آدمو تنها ول کنه بره.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

بزرگ‌ آقا به شیرین :من تو رو اینجوری بار آوردم، ان قدر ضعیف؟! به من نگاه کن، به من!! چاقو تو تنم بودو خون ازم می رفت، سیلی زدم به صورتم که رقیبم نفهمه سست شدم. فک می کنی، من از کجا شروع کردم؟! هوم؟! از نداشته هام! از خونه زن بابا، نامادری، کنار پدری که صب به صب با کمربند تا سیاهو کبودم نمی کرد از خونه بیرون نمی رفت.

سگ دو زدن تو بیقوله ها. برای یه لقمه نون. به من نگاه کن! اما الان اینجام، بزرگ آقام. به من نگاه کن! نداشته هاتو ببین.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

بابک : مگه یه مرد چند بار می تونه ببازه؟

فرهاد : رفیق تو الان داری به خودت می بازی

بابک : فرهاد پاشو برو، پاشو، اشتباه کردی اصلا اومدی دنبالم، پاشو

فرهاد : قسم به روزی که دلت را می شکنند و جز خدایت مرحمی نخواهی داشت.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

بزرگ آقا : وقتی معصومه زنم، به رحمت خدا رفت، به خودم گفتم آهن دل شدی بزرگ، دیگه هیچ زلزله ای نمی لرزوندت، همینم شد … تا روزی که جمشید دخترشو فرستاد که سوزنای منو بزنه، از اون روز همه چی یه جور دیگه شدو می فهمی چی میگم؟

شهرزاد : نه متاسفانه

بزرگ آقا : همون بهتر که نمی فهمی. یه اسراری هست تو زندگی که بهتره آدم با خودش به گور ببره تا افشاش کنه.


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع

هاشم : زمان رُفوگر خوبیه… هر بیدی هم به زندگی آدم زده باشه زمان رُفوش می کنه…
،،،،،،،،،،،،،،،

فرهاد : قسم به روزی که دلت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی داشت.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

بزرگ آقا : من فقط می خواستم این گهر قیمتی تو خاندان دیوانسالار بمونه

شهرزاد : متاسفم که آدما براتون حکم شی دارن، حالا یکی قیمتی یکی بی ارزش

بزرگ آقا : تو نمی خوای با دو کلوم حرف خوب ولو نمایشی و زبونی دل این پیرمردو خوش کنی؟


☁️ دیالوگ‌های ماندگار | سریال شهرزاد

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا