خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان98| انجمن رمان نویسی
همیشه راهرو های دراز و طبقه های بسیار مدرسه باعث سرگیجه ام میشد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 37 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان98 | بهترین انجمن رمان نویسی
خاطرات اون روز یکی از معدود خاطراتی بود که هیچوقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 34 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
جولیا نارثیک. ژاکلین کلیر. مارگارت رز.
و البته همونطور که میدونید همه اکیپ های سه نفره قلدر یه سردسته دارن. کسی که اکیپ رو درست کرده دور هم جمعشون کرده. کسی که بقیه اکیپ بدون اون هیچی نیستش. مارگارت رز. معروف ترین و خوشگل ترین و پولدار ترین دختر کل مدرسه. پدرش تاجر فرش بود و یه شرکت بزرگ داشت که انواع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 30 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
روی صندلیم نشستم دستم رو روی میز گذاشتم و صورتم رو روی دستام. چشمام رو بستم تا زنگ بخوره.
کم کم بچه ها اومدن سره کلاس. طبق معمول هم اون سه تا دیر تر از همه اومدن. وقتی داشتن از کنارم رد میشدن ژاکلین آدامسش رو تف کرد رو میزم. آدامس محکم به گوشه میز چسبید. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 32 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
زنگ اول تموم شد. سره جام موندم تا تموم بچه ها خارج بشن. بعد آروم رفتم بیرون و راهرو رو سرکشیدم. کسی نبود. همه رفته بودن حیاط تا وقت بگذرونن. پاورچین پاورچین رفتم طرف حیاط. ولی از یه ورودی دیگه. جایی که آقای اَندرسون، باغبان مدرسه اون‌جا گل گیاه می‌کاره و علاقه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 31 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
باشه ای بلند گفتم و وارد راهرو شدم. همیشه من بیست دقیقه قبل از زنگ داخل کلاس بودم. چرا؟ چون خلوت بود. 30 تا حدقه بیرون زده چشم زل نمیزد بهت. ولی الان فکر کنم تقریبا همه بچه ها بودن. پس اروم وارد کلاس شدم. با یه حساب کوچولو حدس زدم 25 نفر اومدن. البته بجز اون سه تنفگدار. سره جام نشستم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 30 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
با یه صدای بی احساس گفت:این چه طرز حرف زدن با کسیه که حالتو پرسیده؟
حس خشم درونم رو شعله ور کرد. احساس کردم معدم و قلبم از عصبانیت بهم فشرده میشن. اونا حق نداشتن اینجوری خفت گیری کنن!
بلند شدم به سمت در رفتم و داشتم در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 29 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
قیچی رو برد طرف موهام. سعی کردم سرم رو تندتند تکون بدم تا نتونه کارشو انجام بده. با دستش سیلی به صورتم زد و چانه ام رو محکم گرفت. چشمام رو نمیتونستم متمرکز نگه دارم. عضلات رکتوس حدقه چشمام کنترلی رو عصب هاش نداشت و چشمام مدام میلرزید. تمام اتاق دور سرم میچرخید و بدنم دچار تشنج شده بود. ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 30 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
خب برگردیم به زمان حال.چهار ماه بعد ماجرای موهام. کجا بودم؟ تو همون دسشویی بعد شستن شیر فاسد از رو کتابم و در حال نگاه کردن به موهام. چند تا دختر اومدن تو دسشویی و وقتی دیدن عین منگلا دارم به خودم تو آینه نگاه میکنم ریز خندیدن.
اهمیتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 30 نفر دیگر

ARTEMIS2003

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,792
امتیاز
213
سن
20
زمان حضور
5 روز 18 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
اون روز هم با کاغذ های مچاله شده خیس و زیر پایی گرفتن و خالی کردن خوراک لوبیا رو صندلیم گذشت.
خیلی خسته بودم. آهسته به سمت خونه میرفتم و تقریبا داشتم پاهامو رو زمین میکشیدم. اشتباهی از کنار مغازه خانوم مارچلا رد شدم. صدام کرد و یه کیک پای سیب کوچیک بهم داد. با لبخند زورکی ازش تشکر کردم.
کناره یه سطل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان پسر جنگ (جلد اول مجموعه آلیوم) | ARTEMIS2003 کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ZaHRa، SelmA، Mahla_Bagheri و 31 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا