- عضویت
- 25/3/20
- ارسال ها
- 54
- امتیاز واکنش
- 1,584
- امتیاز
- 203
- محل سکونت
- خونه کُلَنگی تَهِ دِهِمون:)
- زمان حضور
- 6 روز 16 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزدیک خونه بودم. درِ خونه روبهرویی باز بود، شونهای بالا انداختم و اومدم زنگ خونه رو بزنم که یکدفعه یه صدایی مثل خرناس از پشت سرم بلند شد. با ترس برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم؛ اما هیچی نبود. یک لحظه احساس کردم صدای خرناس از خونه روبهروییِ! با ترس و قدمهای آروم جلو رفتم. حالا دیگه مطمئن شدم صدای خرناس از خونه همین پسرس که تازه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان استیلا | Arad.Zr کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: