خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا نهاوند سقوط‌ کرد؟

۱۸-۱- سقوط‌ نهاوند در سال‌ ۲۱ هجری‌، چهارده‌ قرن‌ تاریخ‌ پرحادثه‌ و با شکوه‌ ایران‌ باستان‌ را که‌ از هفت‌ قرن‌ قبل‌ از میلاد تا هفت‌ قرن‌ بعد از آن‌ کشیده‌ بود پایان‌ بخشید. این‌ حادثه‌ فقط‌ سقوط‌ دولتی‌ با عظمت‌ نبود، سقوط‌ دستگاهی‌ فاسد و تباه‌ بود. زیرا در پایان‌ کار ساسانیان‌ از پریشانی‌ و بی‌سرانجامی‌ در همه‌ کارها فساد و تباهی‌ راه‌ داشت‌. جور و استبداد خسروان‌، آسایش‌ و امنیت‌ مردم‌ را عرضه‌ی‌ خطر می‌کرد و کژخویی‌ و سست‌ رأیی‌ موبدان‌ اختلاف‌ دینی‌ را می‌افزود. از یک‌ سو سخنان‌ مانی‌ و مزدک‌ در عقاید عامه‌ رخنه‌ می‌انداخت‌ و از دیگر سوی‌، نفوذ دین‌ ترسایان‌ در غرب‌ و پیشرفت‌ آیین‌ بودا در شرق‌ قدرت‌ آیین‌ زرتشت‌ را می‌کاست‌. روحانیان‌ نیز چنان‌ در اوهام‌ و تقالید کهن‌ فرو رفته‌ بودند که‌ جز پروای‌ آتشگاهها و عواید و فواید آن‌ را نمی‌داشتند و از عهده‌ی‌ دفاع‌ آیین‌ خویش‌ هم‌ برنمی‌آمدند.
وحدت‌ دینی‌ در این‌ روزگار تزلزلی‌ تمام‌ یافته‌ بود و از فسادی‌ که‌ در اخلاق‌ موبدان‌ بود، هوشمندان‌ قوم‌ از آیین‌ زرتشت‌ سرخورده‌ بودند و آیین‌ تازه‌ای‌ می‌جستند که‌ جنبه‌ی‌ اخلاقی‌ و روحانی‌ آن‌ از دین‌ زرتشت‌ قوی‌تر باشد و رسم‌ و آیین‌ طبقاتی‌ کهن‌ را نیز در هم‌ فرو ریزد. نفوذی‌ که‌ آیین‌ ترسا در این‌ ایام‌، در ایران‌ یافته‌ بود از همین‌ جا بود. عبث‌ نیست‌ که‌ روزبه‌ بن‌ مرزبان‌، یا چنان‌ که‌ بعدها خوانده‌ شد، سلمان‌ فارسی‌ آیین‌ ترسا گزید و باز خرسندی‌ نیافت‌. ناچار در پی‌ دینی‌ تازه‌ در شام‌ و حجاز می‌رفت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
باری‌ از این‌ روی‌ بود که‌ در این‌ ایام‌ زمینه‌ی‌ افکار از هر جهت‌ برای‌ پذیرفتن‌ دینی‌ تازه‌ آماده‌ بود و دولت‌ نیز که‌ از آغاز عهد ساسانیان‌ با دین‌ توأم‌ گشته‌ بود، دیگر از ضعف‌ و سستی‌ نمی‌توانست‌ در برابر هیچ‌ حمله‌ای‌ تاب‌ بیاورد. و بدین‌گونه‌، دستگاه‌ دین‌ و دولت‌ با آن‌ هرج‌ و مرج‌ خون‌آلود و آن‌ جور و بیداد شگفت‌انگیز که‌ در پایان‌ عهد ساسانیان‌ وجود داشت‌، دیگر چنان‌ از هم‌ گسیخته‌ بود که‌ هیچ‌ امکان‌ دوام‌ و بقاء نداشت‌. دستگاهی‌ پریشان‌ و کاری‌ تباه‌ بود که‌ نیروی‌ همّت‌ و ایمان‌ ناچیزترین‌ و کم‌مایه‌ترین‌ قومی‌ می‌توانست‌ آن‌ را از هم‌ بپاشد و یک‌سره‌ نابود و تباه‌ کند. بوزنطیه‌ – یا چنان‌ که‌ امروز می‌گویند: بیزانس‌ – که‌ دشمن‌ چندین‌ ساله‌ی‌ ایران‌ بود نیز از بس‌ خود در آن‌ روزها گرفتاری‌ داشت‌ نتوانست‌ این‌ فرصت‌ را به‌ غنیمت‌ گیرد و عرب‌ که‌ تا آن‌ روزها هرگز خیال‌ حمله‌ به‌ ایران‌ را نیز در سر نمی‌پرورد جرئت‌ این‌ اقدام‌ را یافت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسی‌ به‌ دفاع‌ از ساسانیان‌ رغبت‌ نداشت‌!

۱۸-۲- بدین‌ ترتیب‌، کاری‌ که‌ دولت‌ بزرگ‌ روم‌ با آیین‌ قدیم‌ ترسایی‌ نتوانست‌ در ایران‌ از پیش‌ ببرد، دولت‌ خلیفه‌ی‌ عرب‌ با آیین‌ نورسیده‌ی‌ اسلام‌ از پیش‌ برد و جایی‌ خالی‌ را که‌ آیین‌ ترسایی‌ نتوانسته‌ بود پر کند، آیین‌ مسلمانی‌ پر کرد. بدین‌ گونه‌ بود که‌ اسلام‌ بر مجوس‌ پیروزی‌ یافت‌. اما این‌ حادثه‌ هر چند در ظاهر، خلاف‌ آمدِ عادت‌ بود در معنی‌ ضرورت‌ داشت‌ و اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. سالها بود که‌ خطر سقوط‌ و فنا در کنار مرزها و پشت‌ دروازه‌های‌ دولت‌ ساسانی‌ می‌غرّید. مردم‌ که‌ از جور فرمانروایان‌ و فساد روحانیان‌ به‌ ستوه‌ بودند آیین‌ تازه‌ را نویدی‌ و بشارتی‌ یافتند و از این‌ رو بسا که‌ به‌ پیشواز آن‌ می‌شتافتند. چنان‌ که‌ در کنار فرات‌، یک‌ جا، گروهی‌ از دهقانان‌ جسر ساختند تا سپاه‌ ابوعبیده‌ به‌ خاک‌ ایران‌ بتازد، و شهر شوشتر را یکی‌ از بزرگان‌ شهر به‌ خیـ*ـانت‌ تسلیم‌ عرب‌ کرد و هرمزان‌ حاکم‌ آن‌، بر سر این‌ خیـ*ـانت‌ به‌ اسارت‌ رفت‌. در ولایاتی‌ مانند ری‌ و قومس‌ و اصفهان‌ و جرجان‌ و طبرستان‌، مردم‌ جزیه‌ را می‌پذیرفتند اما به‌ جنگ‌ آهنگ‌ نداشتند و سببش‌ آن‌ بود که‌ از بس‌ دولت‌ ساسانیان‌ دچار بیدادی‌ و پریشانی‌ بود کس‌ به‌ دفاع‌ از آن‌ علاقه‌ای‌ و رغبتی‌ نداشت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
از جمله‌ آورده‌اند که‌ مرزبان‌ اصفهان‌ فاذوسبان‌ نام‌ مردی‌ بود با غیرت‌، چون‌ دید که‌ مردم‌ را به‌ جنگ‌ عرب‌ رغبت‌ نیست‌ و او را تنها می‌گذارند، اصفهان‌ را بگذاشت‌ و با سی‌ تن‌ از تیراندازان‌ خویش‌ راه‌ کرمان‌ پیش‌ گرفت‌ تا به‌ یزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان‌ در پی‌ او رفتند و بازش‌ آوردند و سرانجام‌ صلح‌ افتاد، بر آنکه‌ جزیه‌ بپردازند و چون‌ فاذوسبان‌ به‌ اصفهان‌ بازآمد، مردم‌ را سرزنش‌ کرد که‌ مرا تنها گذاشتید و به‌ یاری‌ برنخاستید سزای‌ شما همین‌ است‌ که‌ جزیه‌ به‌ عربان‌ بدهید. حتی‌ از سواران‌ بعضی‌ به‌ طیب‌ خاطر مسلمانی‌ را پذیرفتند و به‌ بنی‌ تمیم‌ پیوستند. چنان‌ که‌ سیاه‌ اسواری‌، با عده‌ای‌ از یارانش‌ که‌ همه‌ از بزرگان‌ سپاه‌ یزدگرد بودند چون‌ کرّ و فرّ تازیان‌ بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به‌ آیین‌ مسلمانی‌ گرویدند و حتی‌ در بسط‌ و نشر اسلام‌ نیز اهتمام‌ کردند.
همین‌ نومیدیها و ناخرسندیها بود که‌ عربان‌ را در جنگ‌ ساسانیان‌ پیروزی‌ داد و با سقوط‌ نهاوند، عظمت‌ و جلال‌ خاندان‌ کسری‌ را یک‌سره‌ در هم‌ ریخت‌. این‌ پیروزی‌، که‌ اعراب‌ در نهاوند به‌ دست‌ آوردند امکان‌ هرگونه‌ مقاومت‌ جدّی‌ و مؤثّری‌ را که‌ ممکن‌ بود در برابر آنها روی‌ دهد نیز از میان‌ برد.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
در واقع‌ این‌ فتح‌ نهاوند، در آن‌ روزگاران‌ پیروزی‌ بزرگی‌ بود. پیروزی‌ قطعی‌ ایمان‌ و عدالت‌ بر ظلم‌ و فساد بود. پیروزی‌ نهایی‌ سادگی‌ و فداکاری‌ بر خودخواهی‌ و تجمل‌پرستی‌ بود. رفتار ساده‌ی‌ اعراب‌ در جنگهای‌ قادسیه‌ و جلولاء، و پیروزی‌ شگفت‌انگیزی‌ که‌ بدان‌ آسانی‌ برای‌ آنها دست‌ داد و به‌ نصرت‌ آسمانی‌ می‌مانست‌، جنگجویان‌ ایران‌ را در نبرد به‌ تردید می‌انداخت‌ و جای‌ آن‌ نیز بود. این‌ اعراب‌ که‌ جای‌ خسروان‌ و مرزبانان‌ پرشکوه‌ و جلال‌ ساسانی‌ را می‌گرفتند مردم‌ ساده‌ و بی‌پیرایه‌ای‌ بودند که‌ جز جبروت‌ خدا را نمی‌دیدند. خلیفه‌ی‌ آنها که‌ در مدینه‌ می‌زیست‌ از آن‌ همه‌ تجمّل‌ و تفنّن‌ که‌ شاهان‌ جهان‌ را هست‌ هیچ‌ نداشت‌ و مثل‌ همه‌ی‌ مردم‌ بود. آنها نیز که‌ از جانب‌ او در شهرها و ولایتهای‌ تسخیر شده‌ به‌ حکومت‌ می‌نشستند و جای‌ مرزبانان‌ و کنارنگان‌ پادشاهان‌ ساسانی‌ بودند زندگی‌ ساده‌ی‌ فقرآلود زاهدانه‌ یا سپاهیانه‌ داشتند. سلمان‌ فارسی‌ که‌ بعدها از جانب‌ عمر به‌ حکومت‌ مدائن‌ رسید نان‌ جوین‌ می‌خورد و جامه‌ی‌ پشمین‌ می‌داشت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
در مرض‌ موت‌ می‌گریست‌ که‌ از عقبه‌ی‌ آخرت‌ جز سبکباران‌ نگذرند و من‌ با این‌ همه‌ اسباب‌ دنیوی‌ چگونه‌ خواهم‌ گذشت‌. از اسباب‌ دنیوی‌ نیز جز دواتی‌ و لولئینی‌ نداشت‌. این‌ مایه‌ سادگی‌ سپاهیانه‌ یا زاهدانه‌، البته‌ شگفت‌انگیز بود و ناچار در دیده‌ی‌ مردمی‌ که‌ هزینه‌ی‌ تجمّل‌ و شکوه‌ امراء و بزرگان‌ ساسانی‌ را با عسرت‌ و رنج‌ و با پرداخت‌ مالیاتها و سخره‌ها تأمین‌ می‌کردند، اسلام‌ را ارج‌ و بهای‌ فراوان‌ می‌داد. در روزگاری‌ که‌ مردم‌ ایران‌ خسروان‌ خویش‌ را تا درجه‌ی‌ خدایان‌ می‌پرستیدند و با آنها از بیم‌ و آزرم‌، رویاروی‌ نمی‌شدند و اگر نیز به‌ درگاه‌ می‌رفتند پنام‌ در روی‌ می‌کشیدند، چنان‌ که‌ در آتشگاهها رسم‌ بود، عربان‌ ساده‌دل‌ وحشی‌ طبع‌ با خلیفه‌ی‌ پیغمبر خویش‌، که‌ امیر آنان‌ بود، در نهایت‌ سادگی‌ سلوک‌ می‌کردند. خلیفه‌ با آنها در مسجد می‌نشست‌ و رای‌ می‌زد و آنها نیز بسا که‌ سخن‌ وی‌ را قطع‌ می‌کردند و بر وی‌ ایراد می‌گرفتند و این‌ شیوه‌ی‌ رفتار و اطوار ساده‌، ناچار کسانی‌ را که‌ از احوال‌ و اوضاع‌ حکومت‌ خویش‌ ستوه‌ بودند بر آن‌ می‌داشت‌ که‌ عربان‌ و آیین‌ تازه‌ی‌ آنها را به‌ دیده‌ی‌ اعجاب‌ و تحسین‌ بنگرند.
باری‌ سقوط‌ نهاوند، که‌ نسب‌نامه‌ی‌ دولت‌ ساسانیان‌ را ورق‌ بر ورق‌ به‌ طوفان‌ فنا داد، بیدادی‌ و تباهی‌ شگفت‌انگیزی‌ را که‌ در آخر عهد ساسانیان‌ بر همه‌ی‌ شئون‌ ملک‌ رخنه‌ کرده‌ بود پایان‌ بخشید و دیوار فروریخته‌ی‌ دولت‌ ناپایداری‌ را که‌ موریانه‌ی‌ فساد و بیداد آن‌ را سست‌ کرده‌ بود و ضربه‌های‌ کلنگ‌ حوادث‌ در ارکان‌ آن‌ تزلزل‌ افکنده‌ بود عرصه‌ی‌ انهدام‌ کرد.
مقاومتهای‌ کوچک‌ محلی‌ که‌ از آن‌ پس‌ – پس‌ از فتح‌ نهاوند – در شهرها و دیه‌های‌ ایران‌ گاه‌گاه‌ در برابر عربان‌ روی‌ داد البته‌ بر مهاجمان‌ گران‌ تمام‌ شد اما همه‌ی‌ این‌ مقاومتها نتوانست‌ «سواران‌ نیزه‌گذار» را از ورود به‌ کشور «شهریاران‌» و سرزمین‌ «جنگی‌ سواران‌» منع‌ نماید.



تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
مقاومتهای‌ محلّی‌ بر علیه‌ تازیان‌

۱۸-۳- این‌ مقاومتهای‌ محلّی‌ غالباً بیش‌ از یک‌ حمله‌ دیوانه‌وار عصبانی‌ نبود. پس‌ از آن‌ سقوط‌ مهیب‌ که‌ دستگاه‌ حکومت‌ و سازمان‌ جامعه‌ی‌ ایرانی‌ را در هم‌ فرو ریخت‌، این‌ اضطرابها و حرکتها لازم‌ بود تا بار دیگر احوال‌ اجتماعی‌ قوام‌ یابد و تعادل‌ خود را به‌ دست‌ آورد. ری‌ پس‌ از سقوط‌ نهاوند به‌ دست‌ عربان‌ افتاد. مردم‌ چندین‌ بار با فاتحان‌ صلح‌ کردند و پیمان‌ بستند اما هر چند گاه‌ که‌ امیر تغییر می‌یافت‌ سر به‌ شورش‌ برمی‌آوردند. مدتها بعد، یعنی‌ در زمان‌ حکومت‌ ابوموسی‌ اشعری‌ بر کوفه‌ و اعمّال‌ آن‌، بود که‌ وضع‌ ری‌ آرام‌ و قرار یافت‌. ابوموسی‌ وقتی‌ به‌ اصفهان‌ رسید مسلمانی‌ بر مردم‌ عرضه‌ کرد. نپذیرفتند، از آنها جزیه‌ خواست‌ قبول‌ کردند و شب‌ صلح‌ افتاد اما چون‌ روز فراز آمد غدر آشکار کردند و با مسلمانان‌ به‌ جنگ‌ برخاستند تا ابوموسی‌ با آنها جنگ‌ کرد. و این‌ خبر را در باب‌ اهل‌ قم‌ نیز آورده‌اند. در سالهای‌ ۲۸ و ۳۰ هجری‌ تازیان‌ دو دفعه‌ مجبور شدند استخر را فتح‌ کنند. در دفعه‌ی‌ دوم‌ مقاومت‌ مردم‌ چندان‌ با رشادت‌ و گستاخی‌ مقرون‌ بود که‌ فاتح‌ عرب‌ را از خشم‌ و کینه‌ دیوانه‌ کرد. نوشته‌اند که‌ چون‌ عبداللّه‌ بن‌ عامر فاتح‌ مزبور از پیمان‌ شکستن‌ مردم‌ استخر آگاه‌ شد و دانست‌ که‌ مردم‌ بر ضدّ عربان‌ به‌ شورش‌ برخاسته‌اند و عامل‌ وی‌ را کشته‌اند «سوگند خورد که‌ چندان‌ بکشد از مردم‌ استخر که‌ خون‌ براند. به‌ استخر آمد و به‌ جنگ‌ بستد…و خون‌ همگان‌ مباح‌ گردانید و چندان‌ که‌ می‌کشتند، خون‌ نمی‌رفت‌ تا آب‌ گرم‌ بر خون‌ می‌ریختند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس‌ برفت‌ و عدد کشتگان‌ که‌ نام‌بردار بودند چهل‌ هزار کشته‌ بود، بیرون‌ از مجهولان‌» مقاومتهای‌ مردم‌ دلاور ایران‌ با چنین‌ قساوت‌ و جنایتی‌ در هم‌ شکسته‌ می‌شد امااین‌ سخت‌کشیها هرگز نمی‌توانست‌ اراده‌ و روح‌ آن‌ عده‌ی‌ معدودی‌ را که‌ در راه‌ دفاع‌ از یار و دیار خویش‌، خون‌ و عمر و زندگی‌ خود را نثار می‌کردند، یک‌سره‌ خفه‌ و تباه‌ کند. از این‌ رو همه‌ جا، هر جا که‌ ممکن‌ بود ناراضیان‌ در برابر فاتحان‌ درایستادند. هر شهر که‌ یک‌بار اسلام‌ آورده‌ بود و تسلیم‌ شده‌ بود وقتی‌ ناراضیان‌ در آن‌ شهر، دوباره‌ مجال‌ سرکشی‌ می‌یافتند در شکستن‌ پیمانی‌ که‌ با عربان‌ بسته‌ بود دیگر لحظه‌ای‌ تردید و درنگ‌ نمی‌کرد. در تاریخ‌ فتوح‌ اسلام‌ در ایران‌، مکرّر به‌ این‌گونه‌ صحنه‌ها می‌توان‌ برخورد. در سال‌ سی‌ام‌ هجری‌ مردم‌ خراسان‌ که‌ قبول‌ اسلام‌ کرده‌ بودند مرتد شدند و عثمان‌ خلیفه‌ی‌ مسلمانان‌ عبداللّه‌ بن‌ عامر و سعید بن‌ عاص‌ را فرمان‌ داد که‌ آنان‌ را سرکوبی‌ نمایند و برای‌ دوم‌ بار عربان‌ مجبور شدند گرگان‌ و طبرستان‌ و تمیشه‌ را فتح‌ کنند سیستان‌ در روزگار خلافت‌ عثمان‌ فتح‌ شد اما وقتی‌ خبر قتل‌ عثمان‌ آنجا رسید، مردم‌ گستاخ‌ شدند و کسی‌ را که‌ از جانب‌ عربان‌ بر آنجا حکومت‌ می‌کرد از سیستان‌ براندند. مرزبان‌ آذربایجان‌ که‌ در اردبیل‌ مقرّ داشت‌ با عربان‌ سخت‌ جنگید و پس‌ از جنگهای‌ خونین‌ با حذیفه‌بن‌الیمان‌ بر هشت‌صد هزار درم‌ صلح‌ کرد. اما وقتی‌ عمر خلیفه‌ی‌ دوم‌، حذیفه‌ را از آذربایجان‌ باز خواند و دیگری‌ را به‌ جای‌ او گماشت‌ مردم‌ آذربایجان‌ بار دیگر بهانه‌ای‌ برای‌ شورش‌ و سرکشی‌ به‌ دست‌ آوردند….

این‌ شورشها و مقاومتها برای‌ بازگشت‌ دولت‌ ساسانیان‌ نبود. برای‌ آن‌ بود که‌ مردم‌ به‌ عربان‌ سر فرو نیاورند و جزیه‌ی‌ سنگین‌ را که‌ بر آنها تحمیل‌ می‌شد، نپذیرند. این‌ پرخاشجویی‌ با عرب‌ نه‌ فقط‌ در کسانی‌ که‌ در شهرهای‌ ایران‌ مانده‌ بودند به‌ شدّت‌ وجود داشت‌ در کسانی‌ نیز که‌ به‌ میان‌ اعراب‌ و در عراق‌ و حجاز بودند مدتها باقی‌ بود.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
قتل‌ عمر چگونه‌ اتفاق‌ افتاد؟

۱۸-۴- توطئه‌ قتل‌ عمر که‌ بعضی‌ از ایرانیان‌ ساکن‌ مدینه‌ در آن‌ دست‌اندرکار بودند گواه‌ این‌ دعوی‌ است‌، ابولوءلوء فیروز که‌ دو سال‌ بعد از فتح‌ نهاوند، عمر بر دست‌ او کشته‌ شد از مردم‌ نهاوند بود. نوشته‌اند که‌ او قبل‌ از اسلام‌ به‌ اسارت‌ روم‌ افتاده‌ بود و سپس‌ مسلمانان‌ او را اسیر کرده‌ بودند. اینکه‌ او را رومی‌ و حبشی‌ و ترسا گفته‌اند، نیز ظاهراً از همین‌ جاست‌ و محل‌ تأمّل‌ هم‌ هست‌. به‌ هر حال‌ نوشته‌اند که‌ وقتی‌ اسیران‌ نهاوند را به‌ مدینه‌ بردند ابولوءلوء فیروز، ایستاده‌ بود و در اسیران‌ می‌نگریست‌. کودکان‌ خردسال‌ را که‌ در بین‌ این‌ اسیران‌ بودند دست‌ بر سرهاشان‌ می‌پسود و می‌گریست‌ و می‌گفت‌ عمر جگرم‌ بخورد. نوشته‌اند این‌ فیروز، غلام‌ مغیره‌بن‌ شعبه‌ بود. بلعمی‌ گوید که‌ «درودگری‌ کردی‌ و هر روز مغیره‌ را دو درم‌ دادی‌. روزی‌ این‌ فیروز سوی‌ عمر آمد و او با مردی‌ نشسته‌ بود. گفت‌ یا عمر مغیره‌ بر من‌ غلّه‌ نهاده‌ است‌ و گران‌ است‌ و نتوانم‌ دادن‌ بفرمای‌ تا کم‌ کند. گفت‌ چند است‌؟ گفت‌ روزی‌ دو درم‌. گفت‌ چه‌ کار دانی‌؟ گفت‌ درودگری‌ دانم‌ و نقاشم‌ و کنده‌گر، و آهنگری‌ نیز توانم‌. پس‌ عمر گفت‌ چندین‌ کار که‌ تو دانی‌، دو درم‌ روزی‌ نه‌ بسیار بود. چنین‌ شنیدم‌ که‌ تو گویی‌ من‌ آسیا کنم‌ بر باد که‌ گندم‌ آس‌ کند. گفت‌ آری‌. عمر گفت‌ مرا چنین‌ آسیا باید که‌ سازی‌. فیروز گفت‌ اگر زنده‌ باشم‌ سازم‌ تو را یک‌ آسیا که‌ همه‌ی‌ اهل‌ مشرق‌ و مغرب‌ حدیث‌ آن‌ کنند. و خود برفت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
عمر گفت‌ این‌ غلام‌ مرا بکشتن‌ بیم‌ کرد. به‌ ماه‌ ذی‌الحجّه‌ بود بامداد سفیده‌ دم‌. عمر به‌ نماز بامداد بیرون‌ شد به‌ مَزگِت‌ و همه‌ یاران‌ پیغمبر صف‌ کشیده‌ بودند و این‌ فیروز نیز پیش‌ صف‌ اندر نشسته‌ و کاردی‌ حبشی‌ داشت‌. دسته‌ به‌ میان‌ اندر، چنان‌ که‌ تیغ‌ هر دو روی‌ بُوَد و راست‌ و چپ‌ بزند و اهل‌ حبشه‌ چنان‌ دارند. چون‌ عمر پیش‌ صف‌ اندر آمد، فیروز او را شش‌ ضرب‌ بزد از راست‌ و چپ‌، بر بازو و شکم‌، و یک‌ زخم‌ از آن‌ بزد به‌ زیر ناف‌، از آن‌ یک‌ زخم‌ شهید شد و فیروز از میان‌ مردم‌ بیرون‌ جست‌…» در این‌ توطئه‌ قتل‌ عمر چنان‌ که‌ ار قرائن‌ برمی‌آید ظاهراً هرمزان‌ و چند تن‌ از یاران‌ پیغمبر دست‌ داشته‌اند. بلعمی‌ می‌گوید که‌ چون‌ «عثمان‌ بن‌ مَزگِت‌ آمد و مردمان‌ گرد آمدند، نخستین‌ کاری‌ که‌ کرد عبیداللّه‌ بن‌ عمر را بخواند و از همه‌ی‌ پسران‌ عمر عبیداللّه‌ مهتر بود. و آن‌ هرمزان‌ که‌ از اهواز آورده‌ بودند پیش‌ پدرش‌ و مسلمان‌ شده‌ بود، همه‌ با ترسایان‌ نشستی‌ و جهودان‌، و هنوز دلش‌ پاک‌ نبود و این‌ فیروز که‌ عمر را شهید کرد ترسا بود و او هم‌ با هرمزان‌ همدست‌ بود و غلامی‌ بود از آن‌ سعدبن‌ ابی‌ وقّاص‌، حنیف‌ نام‌، و هر سه‌ به‌ یک‌ جای‌ نشستندی‌ و ابوبکر را پسری‌ بود نامش‌ عبدالرّحمن‌، با عبیداللّه‌ بن‌ عمر دوست‌ بود و این‌ کارد که‌ عمر را بدان‌ زدند سلاح‌ حبشه‌ بود و به‌ سه‌ روز پیش‌ از آنکه‌ عمر را بکشتند عبیداللّه‌ با عبدالرّحمن‌ نشسته‌ بود. عبدالرّحمن‌ گفت‌ من‌ امروز سلاحی‌ دیدم‌ بر میان‌ ابولوءلوء بسته‌، عبیداللّه‌ گفت‌ به‌ در هرمزان‌ گذشتم‌ او نشسته‌ بود و فیروز ترسا، غلام‌ مغیره‌بن‌ شعبه‌ و این‌ ترسا غلام‌ سعدبن‌ ابی‌ وقّاص‌ نیز بود و هر سه‌ حدیث‌ همی‌کردند و چون‌ من‌ بگذشتم‌ برخاستند و آن‌ کارد از کنار فیروز بیفتاد…


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا