خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی اینان (رهبران افراطی ) جمعیت را آماده ی رشوه گرفتن می کنند، محاسن دموکراسی از بین می رود و دولت تبدیل به حکومت زور و قلدری می شود. زیرا همین که مردم عادی عادت کردند از کیسه ی دیگران ارتزاق کنند و امیدوار شدند که می توانند از ثروت همسایه شان معیشت نمایند، به مجردی که رهبری پیدا کنند که به قدر کافی جاه طلب و دلیر باشد… حکومت ظلم و ستم برقرار خواهند ساخت . حاصل آن همین مجامع طوفانی ، قتل ، تبعید و تقسیم زمین خواهد بود .
جنگ و جنگ طبقاتی یونان را چنان تضعیف کرد که به آسانی به دست روم مغلوب شد. شقاوت بی حد و حصر فاتحان ، نابودی محصول و تاکستانها و باغهای میوه ، ویرانی خانه ی دهاقین و فروختن اسیران به بردگی ، شهرها را یکی پس از دیگری به خرابی کشید و آنها را آماده برای دشمن نهایی نمود . چنین سرزمینی که در اثر نفاق و فرسایش و تباهی جنگلها و کارسست و از روی بی علاقگی اجاره داران و بردگان ضایع شده بود، دیگر نمی توانست با دشتهای زرخیز رودهای اورونتس ، دجله ، فرات و نیل رقابت کند. شهرهای شمالی دیگر سرراه تجارت شرق و غرب نبودند؛ لاجرم کشتیهای خود داشتند نگاهداری کنند . مرکز قدرت و حتی مرکز ادب و هنر، به آسیا و مصر، که یونان هزار سال قبل متواضعانه ادب و هنر خود را از آنها آموخته بود، بازگشت .
مبانی انحطاط یونان
شکست کشور – شهرها انحطاط مذهب را تسریع کرد؛ خدایان شهرها در دفاع از آنها درمانده بودند، مذهب تاوان آن را می داد. جمعیت شهرها با حکومت سلطنتی سلوکیها، که از مشرق زمین سرچشمه می گرفت ، استبداد مطلق بود و هیچ مجلس یا شورایی اختیارات آن را محدود نمی ساخت . دربار بر مبنای دربارهای شرقی ساخته شده بود. حاجبان و خواجه سرایانی که لباسهای یراقدار متحدالشکل داشتند، مجمرهایی که برای خوشبو کردن بود و موسیقی به سبک شرق معمول شده بود، ولی فقط لباسهای زیر و زبان یونانی بر جای مانده بود


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازرگانان خارجی ، که با زندگی مدنی و مذهبی آنها وجه اشتراکی نداشتند و شکاکی آمیخته به طنزشان در روحیه ی مردم اثر می گذاشت ، مخلوط شده بودند. اساطیر محلی باستانی فقط بین دهقانان و مردم ساده ی شهری و در مراسم و تشریفات باقی مانده بود؛ مردم تحصیل کرده از آنها در شعر و هنر استفاده می کردند، بردگان نیمه آزاد سخت آنها را مورد حمله قرار می دادند، و طبقات بالا برای اعاده ی نظم آن را مفید می دانستند؛ ایشان بی دینی را محکوم می شمردند. گسترش دولتهای بزرگ موجب هم هویت شدن خدایان و در نتیجه زمینه ساز عقاید یکتاپرستی مبهمی شد، در حالی که فیلسوفان می کوشیدند راهی برای مشرب وحدت وجودی (همه خدایی ) مردم باسواد پیدا کنند که ظاهراً چندان با عقاید افراطی مذهبی ناسازگار نباشد. در حدود سال ۳۰۰ ، شخصی به نام ائوهمروس مسانایی (در سیسیل ) کتابی به نام نوشته های مقدس تدوین کرد و در آن چنین نوشت که خدایان یا نیروهای مختلف طبیعتند که بشر به آنها شخصیت انسانی داده یا به احتمال بیشتر، قهرمانان انسانی هستند که مردم به خاطر خدمات آنها نسبت به خود یا از روی تصور عمومی صورت خدایی به آنها داده اند. اساطیر تمثیلهایی بیش نیستند، قهرمانان انسانی هستند که مردم به خاطر خدمات آنها نسبت به خود یا از روی تصور عمومی صورت خدایی به آنها داده اند. اساطیر تمثیلهایی بیش نیستندند و تشریفات مذهبی در اصل یاد بود مردگان بوده است . از این قرار زئوس قهرمانی بود که در کرت مرده بود، آفرودیته مؤسس و بنیانگذار فاحشگی بود و داستان کرونوس که کودکان خود را بلعید در واقع راهی برای آن بود که گفته شود آدمخواری روزی در زمین وجود داشته است . این کتاب تأثیر ضد خدایی شدیدی در یونان قرن سوم داشت . (شاید این کتاب خود کمکی بوده است به یونانیان که پادشاهان را به مقام خدایی می رساندند، و ضمناً این کار یونانیان را منعکس می کرده است ).


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
شکاکیت ، در هر حال ، ایجاد ناراحتی می کند و در قلب و روح آدم ساده خلئی ایجاد می نماید. این خلاء دیری نمی گذرد که مجذوب آیین فریبنده ی جدیدی می شود. فتوحات اسکندر و پیروزیهای فلسفه راه را برای آیینهای جدید باز کرده بود. آتن قرن سوم چنان مورد حمله ی آیینهای خارجی قرار گرفته بود، و تقریباً تمام آنها چنان وعده ی بهشت داده تهدید به جهنم می کردند که اپیکور، چون لوکرتیوس در قرن اول ، احساس کرد که لازم است مذهب را دشمن آرامش فکری و لـ*ـذت زندگی بخواند. معبدهای جدید، حتی در آتن ، به ایسیس ، سراپیس ، بندیس ، آدونیس و خدایان خارجی دیگر پیشکش می شدند. اسرار الئوسی اشاعه یافت و در مصر، ایتالیا، سیسیل و کرت مورد تقلید قرار گرفت . دیونوسوس الئوتریوس (رها سازنده )، تا هنگامی که در مسیحیت جذب شد، محبوب القلوب باقی ماند. اورفیسم چون با آیینهای شرقی ، که خود از آنها پدید آمده بود، مجدداً تماس پیدا کرد، فداییان تازه ای پیدا نمود. مذهب قدیمی آریستوکراتیک بود و خارجیها و بردگان را مستثنی ساخته بود؛ آیین جدید شرقی تمام مردان و زنان را از بیگانه و غلام و آزاد می پذیرفت و نوید زندگانی جاوید را به همه به طور یکسان می داد .
علم به اوج خود رسید، ولی خرافات نیز رونق یافت . تصویری که تئوفراستوس از «مرد خرافی » می کشد مبین آن است که سطح فرهنگ ، حتی در مرکز تمدن و فلسفه ، تا چه حد پایین بوده است . شماره ی هفت روز هفته ، عجایب هفت گانه ، هفت عصر زندگی بشر، هفت آسمان و هفت در دوزخ . بازرگانی با بابل ، ستاره شناسی را حیات تازه ای داد، مردم بی چون و چرا می پذیرفتند که ستارگان خدایانی هستند که جزئیات سرنوشت مردم و دولتها و شخصیت و حتی افکار را تعیین می کنند و هر ستاره بر زندگی کسی که با آن قرین است حکومت می کند؛ به این دلیل است که افراد شاد، چالاک یا آسوده طبع هستند. حتی کلیمیها، که کمتر از دیگران خرافی بودند، با این جمله تعارف می کردند: «انشاءِاللّه ستاره ات میمون باشد». هیئت با ستاره شناسی سخت در جدال بود و بالاخره در قرن دوم میلادی به دست آن از پای در آمد. همه جا در دنیای یونان توخه ، خدای بزرگ مظهر نیکبختی ، پرستش می شد .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
فقط قدرت تخیل یا یک تیزبینی جبلی می تواند اهمیت اضمحلال مذهب را در یک اجتماع به ما نشان بدهد. تمدن کلاسیک یونان بر مبنای فداکاری و اطاعت از کشور – شهرها بنا شده بود و اخلاقیات کلاسیک با وجودی که بیشتر جنبه ی عامیانه داشت تا مذهبی ، کاملاً با عقاید ماوراءالطبیعه تقویت می شد. لیکن اکنون در میان یونانیان تحصیلکرده نه از آیین مذهبی اثری مانده بود و نه از میهن پرستی ؛ موازین مدنی را امپراطوریها برباد داده بودند و پیشرفت دانش موازین اخلاقی ، ازدواج ، روابط پدر و فرزندی و قانون را از جنبه ی آسمانی و روحانی به در آورده ، جنبه ی زمینی و مادی داده بود. تا مدتی ، مثل اروپای امروز، اصول روشنگری پریکلس موازین اخلاقی را حفظ و تقویت می کرد؛ احساسات بشر دوستی رونق یافت ، نفرت از جنگ (هر چند بدون نتیجه ) برانگیخته شد، و حکمیت بین مردمان و شهرها توسعه یافت . رفتار مردم آراسته و پرداخته گردید، مکالمه ها مقیدتر و بیشتر مبادی آداب شد و نزاکت که در دربارها مایه ی تأمین شخصی و حفظ اعتبار بود، مانند قرون وسطی ، از دربارها به مردم رسوخ یافت . وقتی که رومیها وارد شدند، یونانیها از رفتار ناهنجار و عادت بی نزاکت آنها یکه خوردند. زندگی آراسته و پالوده بود و زنان به آزادی در اجتماع می گشتند و مردان را به تجملات غیر عادی وا می داشتند. مردان ، به خصوص در بیزانس و رودس ، علی رغم آنکه قوانین ریش تراشیدن را به عنوان زن صفتی منع می کردند، صورت خود را می تراشیدند. ولی پیروی از لذات و شهوات ، زندگی مردم طبقات بالا را اشغال کرده بود. مسئله ی قدیمی علم الاخلاق و اخلاقیات که می کوشید طبیعت اپیکوری انسان (یعنی لـ*ـذت طلبی ) را با فلسفه ی رواقی (نفی لـ*ـذت طلبی ) آشتی دهد، راه حلی در مذهب ، سـ*ـیاست و فلسفه نمی یافت .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
زنان یونانی فعالانه در امور فرهنگی زمان مشارکت داشتند و در ادب ، علم ، فلسفه و هنر آن دوران سهیمند. آریستودامای سمورنایی اشعار خود را در سراسر خاک یونان می خواند و احترامات زیادی کسب کرد. بعضی از فیلسوفان ، از قبیل اپیکور ، در پذیرفتن زنان به مدرسه شان تردید نمی کردند. در ادبیات به زیبایی ظاهری زن بیشتر توجه می شد تا جذابیت باطنی و مادری او، پرستش زیبایی زن در ادبیات ، در داستان نویسی و شاعری ، رواج یافت . به همراه آزادی نسبی زنان ، شورش علیه وظایف مادری آغاز شد و جلوگیری از بچه دارشدن نمودار برجسته ی آن عصر گردید. سقط جنین تنها هنگامی غیرقانونی بود که زن خلاف میل شوهرش مرتکب آن شود، یا به دستور فاسقش انجام دهد. کودک سر راهی بسیار بود. فقط یک درصد از خانواده ها در شهرهای یونان قدیم بیش از یک فرزند دختر پرورش می دادند. پوسیدیپوس گزارش می دهد: «حتی مردان ثروتمند نیز کودک دختر خود را سر راه می گذارند». خواهر کمتر پیدا می شد. خانواده های بدون بچه یا یک بچه ای بسیار زیاد بود. از نوشته هایی که بر جای مانده می توان به چگونگی باروری ۷۰ خانواده ی میلتوسی در حدود ۲۰۰ سال قبل از میلاد پی برد : سی و دو خانواده فقط یک بچه و سی و یک خانواده دو فرزند داشتند؛ روی هم رفته آنها یک صدو هیجده پسر و فقط ۲۸ دختر داشتند. در ارتریا در هر دوازده خانواده یک خانواده دو پسر داشت ؛ کمتر کسی دو دختر داشت . فیلسوفان کشتن نوزاد را به اغماض می نگریستند و می گفتند که این عمل جلوی ازدیاد نفوس را می گیرد؛ ولی وقتی طبقات پایین هم به این کار دست زدند، نرخ مرگ و میر بیش از میران تولد شد. مذهب ، که روزی مردم را از ترس لعنت روح به تولید مثل فراوان وا می داشت ، دیگر نمی توانست در مقابل راحت طلبی و گرانی مقاومت کند و تأثیرش را از دست داده بود. در مستعمرات ، مهاجرت باعث شد خانواده های قدیمی دوباره اعتبار یابند، مهاجرت به آتیک و پلوپونز به حد قابل اغماض رسید، و جمعیت کم شد.


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
امپراطوری سلوکیان
اگر از سرزمین اصلی یونان و دریای اژه بگذریم و به ماندگاههای یونانی آسیا و مصر برسیم ، از زندگی تازه و رشد کننده ای که همواره می بینیم به شگفت می افتیم و می بینیم که هلنیسم رو به فساد و تباهی نمی رفت ، بلکه پراکنده می شد. پس از ختم جنگ پلوپونزی ، سیلی از سربازان و مهاجران یونانی به آسیا سرازیر شده بودند. فتوحات اسکندر، با عرضه داشتن امکانات جدید برای فعالیت هلنیها، بسـ*ـتر آن سیل را گشاده تر ساخت .
سلوکوس ، که «نیکاتور » ] = فاتح [ لقب داست ، بین سرداران اسکندر به شجاعت ، قدرت تصور و سخاوت مشهور بود. از صفحات مشخصه ی او این بود که وقتی فهمید پسرش دمتریوس از عشق همسر زیبای او، ستراتونیکه ، ناخوش گشته ، همسرش را به او بخشید. آنتیگونوس اول ، که تفویض بابل را به سلوکوس با خصومت تلقی می کرد، به جنگ او رفت تا خاور نزدیک را متصرف شود، ولی سلوکوس و بطلمیوس اول او را در غزه در سال ۲۱۲ شکست دادند. از آن لحظه که
آسیا مغلوب غرب نشد. تمدن آن قدیمی تر و عمیق تر از آن بود که روح خود را تسلیم کند. توده های مردم به زبانهای مادری خود حرف می زدند، راه و روش عادی خود را پیروی می کردند و خدایان اجدادی خود را می پرستیدند . خارج از سواحل مدیترانه از عمق تمدن یونانی کاسته می شد و مراکز یونانی ، چون سلوکیه در ساحل دجله ، تنها جزایر یونانی ای در اقیانوس شرق بودند. آن اختلاط و پیوند نژادی و فرهنگی که رؤیایش را اسکندر در سر می پروراند به وجود نیامد .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خاندان سلوکوس تاریخ امپراطوری سلوکیان را نقش زد، عصری جدید و نحوه ی فکری تازه به وجود آمد که در قلوب مردم آسیا تا زمان پیامبر اسلام دوام یافت . سلوکوس کشورها و فرهنگهایی چون عیلام ، سومر ، پارس ، بابل ، آشور ، سوریه ، فنیقیه و گاهی آسیای صغیر و فلسطین را به زیر سلطه ی خود در آورد. در سلوکیه و انطاکیه پایتختهایی ساخت غنی تر و پرجمعیت تر از هر پایتختی که یونان به خود دیده بود. برای سلوکیه محلی در نقطه ی اتصال رود دجله و فرات نزدیک بابل کهنسال و بغداد آینده انتخاب کرد؛ این محل چنان بود که تجارت بین النهرین و خلیج فارس و نقاط دورتر را جلب می کرد. جمعیت آن در نیم قرن به شش صد هزار نفر رسید که اکثر آنها آسیایی ولی زیر سلطه ی اقلیتی از یونانیها بودند . انطاکیه نیز بر رود اورونتس در محلی بنا شد، نه چندان دور از مصب آن رود که برای رفت و آمد کشتیهای اقیانوس پیما نامناسب باشد و ضمناً در فاصله ای باشد که از حملات دریایی مصون بوده و بر اراضی حاصل خیز حوزه ی آن رود مسلط باشد و نیز بتواند بازرگانی بین النهرین شمالی و سوریه را به خود جلب کند. در اینجا پادشاهان بعدی سلوکیه سکنا گزیدند. این شهر در زمان آنتیوخوس چهارم غنی ترین شهر آسیایی سلوکیان گردید و با معابد، بناها، تماشاخانه ها، ژیمنازیومها، ورزشگاهها، باغهای گل ، بولوارهای خوش منظره و پارکهای زیبایی مانند پارک دافنه با سرخسها، درختهای غار، چشمه سارها و فواره های زیبایش در سراسر یونان شهرت یافت .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلوکوس اول ، پس از سی و پنج سال سلطنت توأم با نیکوکاری و جلب قلوب ، در ۲۸۱ کشته شد. بلافاصله پس از مرگش امپراطوری او رو به تجزیه گذاشت با تقسیمات جغرافیایی و نژادی از هم پاشید، گرفتار خونریزیهایی به خاطر تاج و تـ*ـخت شد و از هر سو بربرها آن را مورد تاخت و تاز قرار دادند. آنتیوخوس اول ، ملقب به سوتر ] = نجات دهنده [ ، شجاعانه علیه گلها جنگید، آنتیوخوس دوم ، ] = خدا [ ، دایم در حال سرخوشی به سر می برد، انگار که می خواست دوباره خطر پادشاهی موروثی را نشان بدهد. همسرش ، لائودیکه ، چندان دسیسه و توطئه کرد که عاقبت خاندان سلطنتی را به فنا کشید. آنتیوخوس سوم ، ملقب به کبیر، مرد با ظرفیت و با فرهنگی بود. مجسمه ی نیم تنه ی او در موزه ی لوور مردی را نشان می دهد که شجاعتی مقدونی دارد و هوشی یونانی . او قسمت اعظم امپراطوری را که از زمان سلوکوس اول از دست رفته بود با جنگهای خستگی ناپذیری پس گرفت . کتابخانه ای در انطاکیه تأسیس کرد و نهضتی در ادبیات آغاز نمود که در اواخر قرن دوم در غزه به اوج ترقی خود رسید. قوانین خود مختاری محلی یونانی را حفظ کرد و به شهرها نوشت : «هر گاه دستوری برخلاف قوانین دادم ، اطاعت نکنید و آن را پای جهل من بگذارید.» لیکن عاقبت جاه طلبی ، بلند پروازی و عشق ورزی او را از پای در آورد. در سال ۲۱۷ به دست بطلمیوس چهارم در رافیا شکست خورد و فینیقیه و سوریه و فلسطین را از دست داد. سپس به تقلید از لشکرکشیهای اسکندر، به باکتریا و هند تاخت تا بدین وسیله شکست قبلی را جبران کند. هانیبال برای جنگ با روم او را به کمک خواست و لشکرش را به ائوبویا کشاند. در آنجا، در پنجاه سالگی عاشق دختر خدمتکار زیبایی از خالکیس شد، او را با تشریفات کامل خواستگاری کرد، عروسی باشکوهی ترتیب داد، جنگ را فراموش کرد و زمستان را در کامرانی گذارند. رومیها در ترموپیل او را شکست دادند، به آسیای صغیر راندند و دوباره در ماگنسیا شکستی دیگرش دادند. بی قرار، به لشکرکشی دیگری در مشرق پرداخت و در راه ، پس از سی و شش سال سلطنت ، در گذشت .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرزندش سلوکوس چهارم مردی صلح دوست بود. امپراطوری را با اقتصاد و درایت اداره کرد، و در ۱۷۵ کشته شد. در آن زمان برادر کوچکش با عنوان آرخون در آتن ، که برای تحصیل فلسفه به آنجا رفته بود، خدمت می کرد. پس از شنیدن خبر مرگ برادر، لشکری گردآورد، به انطاکیه رفت ، قاتل را کشت و تاج و تـ*ـخت را پس گرفت . آنتیوخوس چهارم جالب ترین و شگفت انگیزترین فرد این خاندان و معجون کمیابی از تیزهوشی و جنون و جذابیت بود. با وجود هزاران بی عدالتی و دیوانگی ، کشور خود را با قدرت اداره کرد. به نمایندگان خود اختیار می داد که از قدرت خود سوءِ استفاده کنند و معشـ*ـوقه ی خود را بر سه شهر استیلا داد. بدون مبنا، خشن یا سخاوتمند بود، از روی هـ*ـوس می بخشید یا سـ*ـیاست می کرد، با دادن هدیه های گرانبها مردم ساده را متعجب می ساخت و برای کودکان وسط جمعیت پول می پاشید؛ به نوشیدنی ، زن و هنر عشق می ورزید؛ به افراط می نوشید و تـ*ـخت خود را در ضیافتهای سلطنتی رها می کرد که برهنه با مطربان بر قصد یا با خوانندگان هم آواز شود. بوهمی عشرت طلبی بود که رؤیاهایش به حقیقت پیوسته بود. از خشکی و محدودیتهای آداب درباری بیزار بود، شخصیتهای برجسته ی درباری را ریشخند می کرد، لباس مبدل می پوشید که از لـ*ـذت گمنامی بهره می برد و دوست می داشت که با مردم بیامیزد و سخنان آنان را درباره ی شاه بشنود. از رفت و آمد به دکان صاحبان حرف و صحبت با آنان و بحث درباره ی هنر آنها و تماشای کار حکاکان و زرگران لـ*ـذت می برد. نسبت به حرف و ادب و فلسفه ی یونان علاقه ی وافر احساس می کرد. انطاکیه را یک قرن مرکز هنر دنیای یونان نمود .


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هنرمندان دستمزدهای زیاد می داد که در سایر شهرهای یونان معبد و مجسمه بسازند. معبد آپولون را در دلوس تزیین دوباره کرد، برای تگنا تماشاخانه ای ساخت ، و مخارج اتمام ساختمان ورزشگاه اولمپ را در آتن پرداخت . چون چهارده سال در روم زیسته و از آن تأثیر فراوان پذیرفته بود، میلی باطنی نسبت به سازمان جمهوری آن شهر داشت و انگار که از امپراطوری آوگوستوس خبر دهد، سـ*ـیاست و طبع شوخش بر آن قرار گرفت که اختیارات سلطنتی خود را به لباس آزادی جمهوری در آورد. یکی از نتایج مهم علاقه ی او به رسم و راه زندگی رومی ، آوردن بازیهای گلادیاتوری به ورزشگاه پایتختش انطاکیه بود. مردم از این ورزشهای وحشیانه منزجر بودند، لیکن آنتیوخوس مردم را با نمایشهای مجلل و جالب جلب می کرد و چون مردم به آن قصابی و خونریزی عادت کردند، انحطاط ایشان را برای خود فتحی می شمرد. این از خصوصیاتی بود که در ابتدا از پیروان مشتاق رواقیون بود، اما در آخر به اپیکور گروید. از صفات خود چنان راضی بود که سکه ی کشور را به نام خود بدین ترتیب می زد: «آنتیوخوس ، مظهر خدا»، از بلند پروازی ، در سال ۱۶۹ قصد تسخیر مصر کرد. کم مانده بود موفق شود که روم ، که خود قصد فتح مصر را داشت ، به او فرمان داد که از خاک آفریقا بیرون رود . آنتیوخوس مهلت خواست تا فکر کند، لکن سفیر روم ، پوپیلوس ، دایره ای روی شن به دور آنتیوخوس کشید و گفت قبل از عبور خط ، تصمیم خود را بگیر. آنتیوخوس خشمناک تسلیم شد، معبد اورشلیم را برای جبران خسارت غارت کرد، مانند پدرش در جستجوی شهرت و مال متوجه نبرد با قبایل شرقی شد، و در راه خود در ایران از صرع ، دیوانگی یا ناخوشی دیگری در گذشت
رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان | دانلود رمان جدید | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه.


پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا