خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان ۹۸

مثل شیرینی قندی که کنار چایی
تلخم اما به کنار من می‌آیی

من به قدرِ همه‌ی فاصله‌ها دل تنگم
رفتی اما، به خیالم که هنوز این جایی

با فرو ریختنِ کوه چه فرقی دارد؟
دیدنِ گریه‌ی مردی که لـ*ـبِ دریایی....

عشق، کابوسِ قشنگی‌ست ولی می‌بینی
روزها رفته و تو غرقه‌ی رویاهایی

بی کسی‌ها چه قَدَر دور و برت می‌پلکد
حیف دنیای تو که پر شده از تنهایی


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

قلم به دست گرفتم که از کجا بنویسم؟
بهانه نیست پس از او بگو چرا بنویسم؟

نه، از غرور نبوده که حرف‌های دلم را
نه ابتدا بنویسم نه انتها بنویسم...

همین بس
است که گاهی هم از نسیم بگویم
که موی بسته‌ی او را کمی رها بنویسم

دلم خوش است به او که غریبه بوده برایم
چنان که خیر ندیدم از آشنا بنویسم

امان از آن که بخواهم نگفته‌های دلم را
به لحنِ شعر بگویم، ببین چه‌ها بنویسم

شبی که چهره‌ی او را درون خواب ببینم
قلم به دست بگیرم ترانه‌ها بنویسم


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

دل‌تنگی امثالِ من از دردِ جوانی‌ست
دل‌گرمی ما هم که جز حصار دست‌های خدا نیست

حتی اگر آزاد شوم باز اسیرم
موجی که به ساحل نرسیده‌ست رها نیست


تنها شده‌ام هیچ کسی دور و برم نیست

جز مردِ در آیینه که هم صحبتِ ما نیست

گاه آمدنِ عشق سرآغاز جدایی‌ست

رفتن که دلیل همه‌ی فاصله‌ها نیست

افتاده‌ام از بس که تشر خورده‌ام از او
چون سروِ تبر خورده که دیگر سرِ پا نیست

هی سرخ شد و شرم و حیایش خفه‌ام کرد
وا کن همه‌ی پنجره‌ها را که هوا نیست


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

جز تمامِ ما که در دنیا بماند بهتر است
آن چه بینِ ماست بینِ ما بماند بهتر است

رفت و آمدهای بی حاصل جوابش را نداد
این که ساحل در کفِ دریا بماند بهتر است


یاد کردن از گذشته سخت، اما لازم است
گاه جای
زخم‌ها بر جا بماند بهتر است

زندگی بی عشقِ تو تلخ است مُردن بهتر است
مردِ عاشق پیشه در اغما بماند بهتر است

گاه وصل از آن چه فکرش را کنی شیرین‌تر است
گاه مجنون در پیِ لیلا بماند بهتر است

عشق راهی سخت با یک راهِ حل ساده است
عاشقِ بی دست و پا تنها بماند بهتر است



اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~ و !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

شبیه مومنی که قدرِ پیغمبر نمی‌فهمد
در این جا هیچ کس دردِ مرا دیگر نمی‌فهمد

نوشتن اوجِ پرواز است در دنیای
شاعرها
پرنده در قفس باشد که بال و پر نمی‌فهمد

همیشه پرچمم را آن قدر بالا گرفتم که
کسی از ترسِ من چیزی در این لشکر نمی‌فهمد

بیان حسن‌هایت در خیالاتم نمی‌گنجد
شکوهِ باغ را هرگز گلِ پر ‌پر نمی‌فهمد

لطیفی آن قدر که درکِ من سخت است می‌دانم
غرورِ دیوِ تنها را
چنین دلبر نمی‌فهمد

چنان در فکرِ خود لبریزم از احساس ویرانی
که از من هیچ کس حال مرا بهتر نمی‌فهمد



اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

اوضاعِ ما اوضاعِ خوبی نیست
از هر طرف رفتیم دیوار است
تنهای تنها در مسیری که
تنها رفیقِ مانده تنهایی است

ما تاجرانِ عشقِ انسانیم
دنیای ما
ویرانه خواهد شد
با این شرایط نسلِ آینده
از دستمان دیوانه خواهد شد

هر کس عصایی توی دستش داشت

پشتِ سرِ او راه افتادیم
با دستِ خود هی چاله کندیمُ

با پای خود در چاه افتادیم

اوضاعِ ما اوضاعِ خوبی بود
ما در سکوتِ نسلِ خود مُردیم
وقتی نباید لال می‌ماندیم
چیزی نگفته حرف‌ها خوردیم

فرقی ندارد زندگی با مرگ
وقتی که شعرم کار دستم داد
دنیا که
روزی جای خوبی بود
امروز از چشمانِ من افتاد

تنهای تنها در مسیری گُنگ
پایان این بی راهه جایی نیست
ما توی یک کشتی گرفتاریم
در بینِ ما هم ناخدایی نیست



اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~ و !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

هی هم بزن فکرِ مرا، تحلیل خواهم رفت
گاهی بریز از خنده‌هایت هم به فنجانم
گاهی بگو اسمِ مرا با حالت‌ِ تردید
تا من بگویم با تمامِ جانِ خود: "جانم"

حرفی بزن تا واژه‌هایم را بسوزانم
این لحظه‌ها در خاطرات شعر می‌ماند
ما گرمِ صحبت بوده‌ایم اما نمی‌دیدیم
پشتِ سر ما در خیابان حرف می‌بارد

حالا نشستی روبرویم چای می‌نوشی
من شعر
می‌خوانم ولی اصلاً حواست نیست
اما اگر دهن‌ وا کنی از قبل می‌دانم
که قالب و وزن و ردیفِ شعرهایت چیست

با ضربه‌ی ابیاتِ آخر استکان افتاد
شاید
شبیه من که از آن سوی چشمانت
این قطره‌های چای هم پاشده‌اند انگار
تا مثلِ من یک لکه‌ی ننگی به دامانت

درگیرِ رویای تو بودم تازه فهمیدم
بر جالباسی نیست شال و کیف و بارانی
درگیرِ رویای تو بودم کافه‌چی پرسید
_تنها نشستی پشتِ میزُ چای می‌نوشی؟

تنها نشستم با خیالت شعر می‌خوانم
در لابه لای بیت‌ها ابری شدم خیسم
تا حرف‌هایت را شنیدم با خودم گفتم
-بهتر که من تنها بشینم شعر بنویسم


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

کاش بعضی‌ها که توی زندگی دردسرند
قدرِ یک لحظه هم از افکار آدم نگذرند

ناتوان گشتم ولی
گفتن ندارد حالِ من
کفترانِ در قفس از روی عادت می‌پرند

ناز من تا موقعی که من خریدارم هنوز
نازِ امثالِ تو را با قیمتِ جان می‌خرند

عشق را دیوانگیِ محض نامش می‌نهند
عاشقان از هرچه عاقل دیده‌ای عاقل‌ترند

اخم کردن‌های تو حتی نشانِ دلبری‌ست
دخترانِ جدی از من بیشتر دل می‌برند






پ.ن: با احترام به شعر جناب فرجی:
با لباسِ آبی از من بیشتر دل می‌بری


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

مثلِ تنگی که برازنده‌ی ماهی‌ها نیست
در دلِ تنگِ من امروز برایت جا نیست

آن قدر که همه‌ی عمر به یادت بودم
حسِ تنهایی من مثلِ خودم تنها نیست

این که من غرقِ
تماشای شما باشم هم
کم‌تر از غرق شدن در وسطِ دریا نیست

این که در دل پرم از حرف نگفته انگار
از پسِ خنده‌ی
مصنوعی من پیدا نیست

من که مجنون‌تر از آنم که تصور نکنی
اخم کردن به خدا در منش‌ِ لیلا نیست

کاشکی کور شوم تا که نبینم چیزی
عینکت را بزنی هیچ کسی زیبا نیست


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

من که از چشمانِ تو افتاده‌ام دیگر چه سود؟
کلِ واحد‌های ترمم را بیوفتم، به درک!



***
من که #مغلوب شدم پیش نگاهت بانو
آبرو داری کن، #غالبی_کاذب باش

پ.ن: ژنتیک

***

اصفهان نصفِ جهان است ولی باور کن
نیمه‌ی بهتر دنیا به خدا گیلان است


اشعار علی حسنی بـ*ـو*ساری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا