نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم
بابا با در اوردن سوئیچ از جیب شلوارش، اون رو بهم داد. مراد که تا اون لحظه با حرص نگاهم می کرد گفت:
-آذرمهر؟! من لباس پوشیدم!
با دو کفش های آل استار سیاه رنگم رو پام کردم و همزمان با پوشیدن پالتوی خاکستری...
بابا با در اوردن سوئیچ از جیب شلوارش، اون رو بهم داد. مراد که تا اون لحظه با حرص نگاهم می کرد گفت:
-آذرمهر؟! من لباس پوشیدم!
با دو کفش های آل استار سیاه رنگم رو پام کردم و همزمان با پوشیدن پالتوی خاکستری...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: