خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجب به سطح قلم من؟

  • عالی

    رای: 11 61.1%
  • خوب

    رای: 7 38.9%
  • بد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    18

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم
بابا با در اوردن سوئیچ از جیب شلوارش، اون رو بهم داد. مراد که تا اون لحظه با حرص نگاهم می کرد گفت:
-آذرمهر؟! من لباس پوشیدم!
با دو کفش های آل استار سیاه رنگم رو پام کردم و همزمان با پوشیدن پالتوی خاکستری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: آیدا رستمی، Saghár✿، • Zahra • و 20 نفر دیگر

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیستم
-اگه پسرم چیزیش بشه من می میرم!
آقا جمشید با چشمایی که برق اشک درشون معلوم بود، از جا بلند شد و با نفس عمیقی که کشید، آب دهنش رو با بغض قورت داد. انگاری می خواست اون سد اشک هایی که با لجاجت سعی در سرازیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: آیدا رستمی، Saghár✿، • Zahra • و 17 نفر دیگر

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و یکم
معلوم نبود و دلم نمی خواست چشمم بهش بیفته. همون جور که داشتم حرکت می کردم با شنیدن نجوایی کنار گوشم با چشمای گرد شده آب دهنم رو قورت دادم:
-بیا پیش ما! تو متعلق به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: آیدا رستمی، Saghár✿، • Zahra • و 18 نفر دیگر

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و دوم
بیشتر از صد تا تماس بدون جواب از مامان، بابا و مراد داشتم و مطمئن بودم اگه به خونه می رسیدم، چیزی ازم باقی نمی موند. با یادآوری اون که دختره تو ماشین بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: آیدا رستمی، Saghár✿، • Zahra • و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا