نویسنده این موضوع
پارت نهم
با نیش باز گفت:
-به به! آلما خانم کم پیدا شدی!
با ناراحتی سرم رو خاروندم و گفتم:
-اره بخدا شرمندتم!
با لبخند گفت:
-فدای سرت! فهمیدی کی میری روستا آقا دَدِه؟
با تعجب دو ابروی پرپشتم بالا رفتن. تاجایی که یادم...
با نیش باز گفت:
-به به! آلما خانم کم پیدا شدی!
با ناراحتی سرم رو خاروندم و گفتم:
-اره بخدا شرمندتم!
با لبخند گفت:
-فدای سرت! فهمیدی کی میری روستا آقا دَدِه؟
با تعجب دو ابروی پرپشتم بالا رفتن. تاجایی که یادم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسرار مجسمه | Sara_Safari کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: