خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از فَلَک
آقا ! اجازه !
یه سوال داشتیم :
ما کلاس اوّلیا
که هَر روز تو مراسمِ صُبگاه
دَه تا زنده بادُ مُرده باد میگیم ،
وقتی بزرگ شُدیم
میتونیم آدمای دیگه رُ دوس داشته باشیم ؟



اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
کباب‌ِ چرب‌ِ پایتخت‌
کبک‌ بودیم‌ وُ کلاغ‌ شدیم‌ ، خورشید بودیم‌ چراغ‌ شدیم‌
جنگل‌ بی‌ حصار بودیم‌ ، حالا یه‌ دونه‌ باغ‌ شدیم‌
چشمامون‌ُ بسته‌ بودیم‌ یه‌ سفره‌ی‌ بزرگ‌ِ شهر
دست‌ که‌ به‌ سفره‌ رفت‌ ولی‌ با یه‌ ملاقه‌ داغ‌ شدیم‌
گندمای‌ مزرعه‌مون‌ خوشه‌های‌ طلایی‌ داشت‌
دستای‌ ما تو دل‌ِ خاک‌ نهال‌ِ سادگی‌ می‌کاشت‌
آب‌ِ زلال‌ِ چشمه‌مون‌ شیرِ ستاره‌ بود ولی‌
قصه‌ی‌ چاه‌ِ آب‌ِ شهر فکرا رُ راحت‌ نمی‌ذاشت‌
مش‌ رمضون‌ ! دیدی‌ تو شهر رو گُرده‌ی‌ ما زین‌ زدن‌ ؟
دیدی‌ که‌ پهلوونا رُ با یه‌ کلَک‌ زمین‌ زدن‌ ؟
غول‌ِ سیاه‌ِ وسوسه‌ غیرت‌ِ ما رُ خورده‌ بود.
کباب‌ِ چرب‌ِ پایتخت‌ گوشت‌ِ الاغ‌ِ مُرده‌ بود.
چشمه‌ بودیم‌ سراب‌ شدیم‌ ، بره‌ بودیم‌ کباب‌ شدیم‌
ستاره‌ بودیم‌ توی‌ شب‌ اما یهو شهاب‌ شدیم‌
تو غربت‌ِ آهن‌ُ دود کوه‌ غرورمون‌ شکست‌
کوپن‌فروش‌ِ خسته‌ی‌ میدون‌ِ انقلاب‌ شدیم‌
دیدی‌ چه‌ ساده‌ گم‌ شدن‌ آرزوهامون‌ توی‌ باد ؟
آخ‌ ! چی‌ می‌شه‌ که‌ نون‌ِ دِه‌ باز توی‌ سفره‌مون‌ بیاد ؟
اما نه‌ پای‌ رفتن‌ُ نه‌ روی‌ برگشتنی‌ هست‌
زندگیمون‌ همین‌ شده‌ ، خنده‌ کم‌ُ گریه‌ زیاد
مش‌ رمضون‌ ! دیدی‌ تو شهر رو گُرده‌ی‌ ما زین‌ زدن‌ ؟
دیدی‌ که‌ پهلوونا رُ با یه‌ کلَک‌ زمین‌ زدن‌ ؟
غول‌ِ سیاه‌ِ وسوسه‌ غیرت‌ِ ما رُ خورده‌ بود
کباب‌ِ چرب‌ِ پایتخت‌ گوشت‌ِ الاغ‌ِ مُرده‌ بود


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
تصور کن !

تصوّر کُن اگه حتا تصوّر کردنش سخته،
جهانی که هر انسانی تو اون خوش بخته خوش بخته
جهانی که تو اون پولُ نژادُ قدرت ارزش نیست
جواب هم‌صدایی‌ها پُلیسِ ضدِ شورش نیست
نه بُمبِ هسته‌یی داره، نه بُمب‌افکن، نه خمپاره
دیگه هیچ بچّه‌یی پاشُ روی مین جا نمی‌ذاره!
همه آزادِ آزادن! همه بی‌دردِ بی‌دردن!
تو روزنامه نمی‌خونی، نهنگا خودکشی کردن!
جهانی رُ تصوّر کُن، بدونِ نفرتُ باروت
بدون ظلمِ خودکامه، بدونِ وحشتُ تابوت
جهانی رُ تصوّر کُن، پُر از لبخندُ آزادی
لبالب از گلُ بـ*ـو*سه، پُر از تکرارِ آبادی
تصوّر کن اگه حتی تصوّر کردنش جُرمه
اگه با بُردنِ اسمش گلو پُر میشه از سُرمه!
تصوّر کن جهانی رُ که توش زندان یه افسانه‌س
تمامِ جنگای دنیا شُدن مشمولِ آتش‌بَس!
کسی آقای عالم نیست، برابر با همَن مَردُم
دیگه سهمِ هر انسانه تنِ هر دونه‌ی گندم
بدون مرزُ محدوده! وطن یعنی همه دنیا!
تصوّر کن تو می‌تونی بشی تعبیرِ این رویا!


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,098
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش
یکی ترانه‌ساز میشه، یکی میشه غزل فروش

کهنه نقاب زندگی، تا شب رو صورت‌های ماست
گریه‌های پشت نقاب مثل همیشه بی‌صداست

هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله‌ی خواب

نقش یک دریچه رو، رو میله‌ی قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش

کاشکی می‌شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس
تنها برای یک نگاه حتا برای یک نفس

تا کی به جای خود ما نقاب ما حرف بزنه
تا کی سکوت و رج زدن نقش نمایش منه

هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله‌ی خواب

نقش یک دریچه رو، رو میله‌ی قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش

می‌خوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم
نقابم‌و پاره کنم جای خودم داد بزنم


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و moh@mad

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,098
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
بگذار که همسایه های ساکت مان
نام تو را ندانند
همین زلال زرد روسری
برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست
همان بهتر که نام تو در
لابه لای ترانه نهان باشد
همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی! خورشیدک من
مثل درخشش فانوس از فراسوی فاصله ها
مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند
پشه بند
تابستان
کودکی
آه! همان بهتر که نام تو در لابه‌لای گریه ها نهان باشد


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و moh@mad

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,098
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
چه ضیافت غریبی ، من و گیتار و ترانه
جای تو : یه جای خالی ، شعر من شعر شبانه
هرم خورشیدی چشمات ، من رو آب کرد تموم کرد
لحظه ی ناب پریدن ، با یه دیوار رو به روم کرد

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست

تو ضیافت سکوتم ، تو اگه قدم بذاری

می بینی از تو شکستم ، اما تو خبر نداری
بی تو از زمزمه دورم ، بی تو از ترانه عاری
زخم تو : زخم همیشه ، اینه تنها یادگاری

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست
تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و moh@mad

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,098
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
از یاد نبر که از یاد نبردمت!

از یاد نبر که تمام این سالها،

با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،

گوشی را برداشتم

و به جا صدای تو،

صدای همسایه ای،

دوستی،

دشمنی را شنیدم!

از یاد نبر که همیشه،

بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»

در اتاق من باران بارید!

از یاد نبر که – با تمام این احوای-

همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى

همیشه این من بودم

که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم!

همیشه حنجره من

هواخواهِ خواندن آواز آرزوها بود!

همیشه این چشم بی قرار…


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,772
امتیاز واکنش
21,513
امتیاز
423
زمان حضور
45 روز 22 ساعت 48 دقیقه
قلمی به دستم می دهند و کاغذی

تا از گناهان خود

اعتراف نامه ای رقم بزنم

و من تنها

از کابوس مداوم گنجشکی می نویسم

که به تیر و کمان من

در تابستان هفت سالگی ام مُرد.​


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا