خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خداوند نون و قلم

یغما گلرویی (زادهٔ ۶ مرداد ۱۳۵۴ در ارومیه) ترانه‌سرا، شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی است.
خسته شدم، رؤیایی دارم، ستاره، ضیافت و کوچه ملی
از جمله آثار او هستند.

" اسپم ندهید"


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را دوست می دارم
به سان کودکی
که آ*غو*ش گشوده ی مادر را!
شمع بی شعله ای
که جرقه را!
نرگسی
که آینه ی بی زنگار چشمه را!
تو را دوست می دارم
به سان تندیس میدانی بزرگ،
که نشستن گنجشک کوچکی را بر شانه اش
و محکومی
که سپیده ی انجام را!
تو را دوست می دارم!
به سان کارگری
که استواری روز را،
تا در سایه ی دیوار دست ساز خویش
قیلوله کند!


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
رویا:
من رؤیایی دارم، رؤیای آزادی
رؤیای یک رقصِ بی‌وقفه از شادی
من رؤیایی دارم، از جنسِ بیداری
رؤیای تسکینِ این دردِ تکراری
دردِ جهانی که از عشق تهی می‌شه
دردِ درختی که می‌خشکه از ریشه
دردِ یه کودک که تو چرخه‌ی کاره
یا دردِ اون زن که محکومِ آزاره
تعبیرِ این رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ این دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه... رؤیای من اینه
من رؤیایی دارم، رؤیای رنگارنگ
رؤیای دنیایی سبز و بدونِ جنگ
من رؤیایی دارم که غیرممکن نیست
دنیایی که پاکه از تابلوهای ایست
دنیایی که بمب و موشک نمی‌سازه
موشک روی خوابِ کودک نمی‌ندازه
دنیایی که تو اون زندونا تعطیلن
آدم‌ها به جرمِ پرسش نمی‌میرن.
تعبیرِ این رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ این دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه... رؤیای من اینه
من رؤیایی دارم، رؤیای آرامش
رؤیای دنیای بی‌مرز و بی‌ارتش
من رؤیایی دارم، رؤیای خوشبختی
رؤیای دنیایی بی‌نفرت و سختی
بی‌ترسِ سرنیزه، بی‌وحشتِ باطوم
هر آدمی شاد و هر ظالمی محکوم
دنیایی که توش پول اربابِ مردم نیست
قحطیِ لبخند و ایمان و گندم نیست
تعبیرِ این رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ این دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه... رؤیای من اینه


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی تو از آخر قصه های مادربزرگ می ترسم
می ترسم از صدای این سکوت سکسکه ساز
می دانم ! عزیز
می دانم که اهالی این حدود حکایت
مدام از سوت قطار و سقوط ستاره می گویند
اما تو که می دانی
زندگی تنها عبور آب و شکفتن شقایق نیست
زندگی یعنی نوشتن یاس و داس و ستاره در کنار هم
زندگی یعنی دام و دانه در دامنه ی دم جنبانک
زندگی یعنی باغ و رگ و بی پناهی باد
زندگی یعنی دقایق دیر راه دور دبستان
زندگی یعنی نوشتن انشایی درباره ی پرده ها و پنجره ها
زندگی تکرار تپش های ترانه است
بیا و لحظه یی بالای همین بام بی بادبادک و بـ*ـو*سه بنشین
باور کن هنوز هم می شود به پاکی قصه های مادربزرگ هجرت کرد
دیگر نگو که سیب طلای قصه ها را
کرم های کوچک کابوس خورده اند
تنها دستت را به من بده
و بیا


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
از خانه بیرون بیا!
از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر،
تا درخت‌های دودگرفته‌ی خیابانِ پهلوی سابق
دوباره جوانه بزنند
و جوی‌های لـ*ـب‌ریز بطری‌های خالی آب معدنی
از نو
طعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کنند !
تا آبی شود این آسمانِ خاکستری
و تابلوهای نمایش‌گرِ آلوده‌گی هوا
از خوشی به رقص در بیایند !
از خانه بیرون بیا!
بگذار نیمکت‌های آن پارک قدیمی
با یک‌دیگر به جنگ برخیزند
تا تو قهرمانشان را انتخاب کنی برای نشستن !
بگذار کودکان پشتِ چراغ قرمز‌ها
تمام اسفندهاشان را در آتش بریزند
از شوقِ آمدنت !
بگذار فواره‌های تمام میدان‌ها دوباره قد بکشند
و در تک تکِ کوچه‌ها
بوی گل‌سرخ بپیچد...
بی‌تو این شهر متروک است
و تنها کلاغ‌های خاکستری
آسمانش را هاشور می‌زنند...
شهر و دیاری که بر دو پا راه می‌روی
و مرزهای وطنم
از عطرِ نفس‌های تو آغاز می‌شود!
از خانه بیرون بیا تا خلاصم کنی
از تبعید در شهری
که زادگاهِ من است...


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
من به زخمام دخیل می‌بندم!
این ترانه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده
بسکه هِی خواب دیده بیداره، بسکه رؤیاشو بالا آورده
این شبیه دعای قبل از مرگ، این شروع یه اختتامیه‌س
شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف به تسلیم، تف به آتش‌بس
ایدز داره فرشته‌ی الهام، تن واژه کزاز می‌گیره
یه سگِ هار توی لپ تاپه، دستای شعرو گاز می گیره
روی مغزم اسید پاشیدن، نفسای مسیح بو می‌ده
دیگه هر حرفِ با پدر مادر، مزه‌ی شاشِ بازجو می‌ده
تنها هورا کشیدن آزاده! هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس!
زنده‌باد وعده‌های توخالی! زنده‌باد کیک! زنده باد ساندیس!
کانگوروها تو کیسه شون گرگه، مامِ میهن سزارین می‌شه
سوسکا به ریش کافکا می‌خندن، دختری هفت ساله زن می‌شه
من به زخمام دخیل می بندم، باورم نیست که زمین صافه
مرده‌شورم نمی‌بره دیگه، پاپ بی‌خود خداشو می‌لافه
آرزوهامو ارث می‌ذارم، واسه نسلی که شاملو خونده
یه کلیسا نشون بده که تنِ صدتا گالیله رو نسوزونده
گول این چشم منجمد رو نخور! دستای من هنوز هم مُشتن
خوش خیالن اونا که فکر کردن با قپانی ترانه‌مو کشتن
برای مرگِ اون که با لبخند کتکم می‌زنه عزادارم
من هنوزم به مرگ مشکوکم، من هنوزم تو گور بیدارم


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه!
یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...
می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی
می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی
کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی
هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته
هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته
هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای
هنوزم روحِ «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» می‌خوای...
می‌دونم وقتی که بارون
تو شب می‌باره بیداری!
همون آهنگو گوش می‌دی،
هنوز بارونو دوست داری!
یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم
بازم ردت رو می‌گیرن همه تو فنجون فالم
تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن؟
تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمی‌گردن؟
همون روزا که از فیلم و نوشیدنی و شعر پر بودن
یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونه‌گیِ من...
بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه،
هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه
می‌دونم وقتی که بارون
تو شب می‌باره بیداری!
بازم «قمیشی» گوش می‌دی،
هنوز بارونو دوست داری!


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
من یه عکس پرغبار، از یه ترانه ساز لال!
من سکوتم تو ترانه
من یه فانوس تو زبانه
من نگاه مات و گنگم
تو نگاهی عاشقانه
من یه زخمم تو یه مرهم
من به ندرت تو دمادم
من یه باغ گر گرفته
تو مثل نزول شبنم
من و تو دو تا عروسک
با چشای تیله ای
من و تو زندونیِ
خاطره های پیله ای
من یه عکس پرغبار
از یه ترانه ساز لال
اما تو هنوز مثلِ
باور یک قبیله ای
من پر از شکست و تردید
تو شکوه تـ*ـخت جمشید
من شب شب پره مرده
تو مثل طلوع خورشید
من یه شهر بی پرنده
تو یه پیروز یک برنده
بگو تو حراج چشمات
قیمت ستاره چنده


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
اعتراف!
صد و پنجاه پله زیرِ زمین، صندلی، میز، بازجو، دوربین...
کاش می‌شد عقب عقب کلِ زندگیمو برم به سمتِ جنین!
جُرم‌هایی به قُطرِ پرونده، شُرکایی به اسمِ «خواننده»،
ارتباطِ شقیقه و گردو، ارتباطِ «بی.بی.سی» و بنده!
جُرمِ شَک به اصولِ این هستی، جُرمِ رانندگیِ در سرخوشی،
شعرهای حمایت از «کاکتوس»، «تو شبیه برادرم هستی»
مُزدِ بی‌وقفه گفتن از مردم، زندگی روی فرشی از کژدم،
زیر چترِ گرسنه‌گی رفتن ساعتِ شومِ بارشِ گندم
عکس‌ با این و آن زن و دختر، مملکت شکلِ گله، من بُزِ گر
چشمِ مادر دو ماهیِ قرمز، ریتمِ ناکوکِ سرفه‌های پدر...
سوختن مثل «رکسِ آبادان»،
نعره‌ی بو گرفته‌‌ای به دهان،
اتهامی که منتشر شده است...
«من فقط شاعرم! جناب سروان!»
مرگِ مغزی گوشی خاموش، خواب‌ِ سنگینِ ملتِ خرگوش،
پایتختی که «شهرِنو» شده است، «جان لنن» فرض کردنِ «داریوش»!
تن سپردن به بدترین بدتر، آبِ سررفته صَد وجب از سر،
مثلِ در رابـ*ـطه‌های سربه‌هوا فکر کردن به یک زنِ دیگر
خشم‌های گره شده در مُشت، فکر کردن به چند حرف‌ِ دُرشت،
خطِ یک دوست توی پرونده، حسِ خنجر خورندگی از پُشت.
اتهامم بزرگ و سنگین است، کشورم یک ایالتِ «چین» است،
در دیارِ گل و گلوله و گاو، آخرِ راهِ شاعری این است.
پیش پایم دوراهه‌ی نفرین، تلخِ‌تر از کمدیِ «چاپلین»،
یک طرف ختم می‌شود به جنون، یک طرف ختم می‌شود به «اوین»...
اشتراکِ میانِ تیغ و زبان،
فرق ناچیز خانه و زندان،
اعترافم هنوز یک جمله‌ست:
«من فقط شاعرم! جناب سروان!»
رمان ۹۸ | دانلود رمان | دانلود رمان جدید | دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,437
امتیاز واکنش
51,310
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
برج!
دارن‌ یه‌ بُرجی‌ می‌سازن‌ با ده‌ هزار تا پنجره‌
می‌گن‌ که‌ قدِ برجشون‌ از آسمون‌ بُلن‌تره‌
برای‌ ساختنش‌ هزار هزار درخت‌ُ سر زدن‌
پرنده‌های‌ بی‌درخت‌ از این‌ حوالی‌ پَرزدن‌
می‌گن‌ که‌ این‌ برج‌ِ بلند باعث‌ِ افتخار ماس‌
حیف‌ که‌ کسی نمی‌دونه خونه‌ی افتخار کجاس
باعث‌ِ افتخار تویی‌ دخترِ توی‌ کارخونه‌
که‌ چرخ‌ِ زنده‌موندن‌ُ دستای‌ تو می‌چرخونه‌
باعث‌ِ افتخار تویی‌ سپورِ پیرِ ژنده‌پوش‌
نه‌ این‌ ستون‌ِ سنگی‌ِ لال‌ِ بدون‌ِ چشم‌ُ گوش
ستون‌ِ آسمون‌ خراش‌ ! سایه‌ت‌ُ ننداز رو سَرَم‌
تو شب‌ِ بی‌ ستاره‌ هم‌ ، من‌ از تو آفتابی‌تَرَم‌
یه‌ روز میاد که‌ آدما تو رُ به‌ هم‌ نشون‌ بِدَن‌
به‌ ارتفاعت‌ لقب‌ِ «پایه‌ی‌ آسمون‌» بِدَن‌
اما خودت‌ خوب‌ می‌دونی‌ پایه‌ نداره‌ آسمون‌
اون‌ که‌ زمینی‌ نمی‌شه‌ با حرف‌ِ پوچ‌ِ این‌ُ اون‌
پَس‌ مث‌ِ طبل‌ صدا نکن‌ ! نگو بُلن‌ترین‌ منم‌ !
من‌ واسه‌ رسوا کردنت‌ حرف از درختا می‌زنم!‌
درختای‌ مُرده‌ هنوز ، خواب‌ِ پرنده‌ می‌بینن‌
پرنده‌های‌ بی‌ درخت‌ رو سیمای‌ برق‌ می‌شینن‌
به‌ قدُ قامتت‌ نناز ! آهای‌ ! بلندِ بی‌خبر !
درختا باز قد می‌کشن ، حتا تو سایه‌ی تبر
ستون‌ِ آسمون‌ خراش‌ ! سایه‌ت‌ُ ننداز رو سَرَم‌
تو شب‌ِ بی‌ ستاره‌ هم‌ ، من‌ از تو آفتابی‌تَرَم‌


اشعار یغما گلروئی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا