خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

بنظرتون رمان چجوریه؟

  • عالیه ادامه بده

  • خیلی خوبه

  • خوبه

  • متوسط

  • زیاد جالب نیست

  • بده

  • افتضاحه دیگه ادامه نده


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

nniaaa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/3/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
محل سکونت
دیوونه خونه
زمان حضور
4 روز 21 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
دانلود رمان| انجمن رمان98

پارت نهم
آرمان ماشین رو روشن کرد تا دنبال نیایش بریم، جلوتر که رفتیم دیدیم که یکی داره از اون دور میاد طرف نیایش و مثل اینکه خیلی هم ترسیده! انگاری که یه آدم معمولی بود.
***نیایش
از فاصله زیاد صدای کمک خواستن می‌اومد، دقت که کردم دیدم یه انسانه! بلافاصله زامبی های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان برگزیده بازی | niayesh.rf کاربر رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Zeynab Savary، Saghár✿، LIDA_M و 27 نفر دیگر

nniaaa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/3/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
محل سکونت
دیوونه خونه
زمان حضور
4 روز 21 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت دهم
چشم هامو توی حدقه چرخوندم و گفتم:
-یعنی فقط بخاطر اینکه یقه اتو نگیرن؟
-شاید.
وای باورم نمیشه این بشر هیچ وقت نمی‌خواد اعتراف کنه!
-باشه دیگه نمیرم راه بیوفتید.
آرمان ماشینو راه انداخت و حرکت کردیم. داشتیم می‌رفتیم سمت پادگانی که توی شهر بود تا شاید بتونیم اونجا از نیرو های نظامی کمک بخوایم. حدود بیست دقیقخ توی راه بودیم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان برگزیده بازی | niayesh.rf کاربر رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Zeynab Savary، Saghár✿، LIDA_M و 22 نفر دیگر

nniaaa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/3/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
محل سکونت
دیوونه خونه
زمان حضور
4 روز 21 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت یازدهم
همه به سمتم برگشتن و بد نگاهم کردن. چشمامو توی حدقه چرخوندم و گفتم
-اصلا هر کاری که می‌خواید بکنید، من دیگه نجاتتون نمی‌دم.
ساشا با پوزخندی سمتم برگشت و گفت:
-نه که تا الانم خیلی نجات دادی.
چشمامو گرد کردم و از جام پریدم:
-من آخر اینو می‌کشم.
آرمان با مشت روی فرمون کوبید و بلند گفت:
-بابا یه دقیقه زبون به دهن بگیرید ببینم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان برگزیده بازی | niayesh.rf کاربر رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Zeynab Savary، Saghár✿، P.f و 13 نفر دیگر

nniaaa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/3/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
محل سکونت
دیوونه خونه
زمان حضور
4 روز 21 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت دوازدهم
مثل خودش صدامو بالا بردم:
-می‌خواستم نجاتمون بدم.
-ولی کشتیش.
-گفتم که چاره ای نداشتم.
آرمان که تازه به خودش اومده بود گفت:
-اونجا چه اتفاقی افتاد؟
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:
-اون سربازه، یه آدم معمولی نبود. می‌خواست مارو بکشه.
ماهان دوباره داد کشید:
-ولی اینطوری به نظر نمی‌اومد.
-ولی اینطوری بود. راجب چیزی که نمی‌دونی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان برگزیده بازی | niayesh.rf کاربر رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Zeynab Savary، Saghár✿، P.f و 12 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا