~♦•پیدا کردن رمان‌های گمنام•♦~

daryam1 · 28/3/24

nolan گفت:
سلام
من خیلی وقته دنبال این رمانم اگه میشه کمکم کنید
ی دختر اسمش دریا بود و ی پسر ک اسمش امیر بود
باهم دیگه ازدواج اجباری میکنن
دختر پولدار بود و پسر هم فقیر
پسر تو رستوران ها خوانندگی میکرد
آخرش دختر کمک کرد ک امیر خواننده بزرگ بشه
دوست دریا هم عاشق امیر شده بود
میخواست زندگیشونو بهم بریزه آخرش دریا و امیر هم رابطشون اوکی شد

سلام. شبیه ازدواج ناگهانیه

daryam1 · 28/3/24

hnih گفت:
سلام وقت بخیر. دنبال اسم یه رمان هستم موضوعش اینطور بوده که یه دخترخانم مستقل که وکیل بوده بخاطر بدهی مجبور میشه با یه پسر پولدار ازدواج قراردادی بکنه وقتی قراردادشون تموم میشه اینا عاشق هم شدن و تصمیم میگیرن با هم زندگی کنن اسم این رمان رو میدونین؟ بگین لطفا

مس.. تی برای شر... اب گران قیمت

juan · 31/3/24

سلام
یه رمان قبلا خوندم پسره خیلی باز بود از دخترهای چادری بدش میومد با نقشه با یه دختره چادری دوست شد بعد عاشقش شد عقد شدن یک بار از دختره چیزی میخواست زمانیکه عقد تموم شده بود دختره قبول نکرد اینم لج کرد رفت سرخوش شد دوستاشو خبر کرد آبروی دختره رو ببره سرخوشی از سرش پرید یادش اومد چه کار کرده اومد دنبال دختره ولی دختره از اونجا رفته بود ولایتش
اسم رمان و نام شخصیت ها یادم نمیاد کسی میدونه اسم رمان چی هست ؟؟

Fatemehmig · 7/4/24

Nirvana گفت:
♪به نام ایزد یکتا♪

باسلام خدمت کاربران گرامی!
این تاپیک برای پیدا کردن رمان‌هایی که شما خلاصه‌ای از اون رو می‌دونید؛ اما اسمش رو بخاطر نمیارید، زده شد تا شما راحت‌تر بتونید پیداش کنید!
رعایت قوانین، اجباریست!
در صورت رعایت نکردن، به کاربر اخطار داده می‌شه!

قوانین:

سعی کنید هرچیزی که از خلاصه به یاد دارید با ذکر جزئیات بنویسید تا دوستان رو در پیدا کردن سریع و راحت‌تر رمـان یاری کنید.

قبل از گفتن اسم رمان بگردید و ببینید کسی اسمش رو نگفته باشه، بعد پاسخ بدید!

تا وقتی مطمئن نیستید جواب ندید!

برای تاکید بر پیدا کردن رمان مورد نظر، لازم نیست دوباره پست بفرستید و خواهش و التماس کنید!

از دکمه‌ی تشکر استفاده کنید.

برای پاسخگویی حتما از "نقل قول" استفاده کنید!

خلاصه‌ی تکراری نذارید لطفا!

به اسم تاپیک دقت کنید؛ این تاپیک برای رمان هایی هست ک شما اسمش رو نمی‌دونید اما خلاصه‌ش رو به یاد دارید، نه رمان‌های درخواستی شما!

اگر دیدید کاربری پاسخ اشتباهی داده، فقط کافیه اون رو با عنوان"پاسخ اشتباه" گزارش بزنید تا پاسخ اشتباه پاک بشه، اگرهم پاسخ درست رو می‌دونید کافیه دکمه "نقل قول" پست کاربری که خلاصه رو ارسال کرده رو بزنید و جواب بدید، هرگز پاسخ اشتباه رو نقل قول نکنید تا پاسخ درست بدید!

اگر دیدید کسی این قوانین رو نقض کرد، دکمه "گزارش" رو بزنید!

برای ابراز خوشحالی به کسی که پاسخ شمارو داده، فقط از دکمه‌ی تشکر استفاده کنید و نظری ارسال نکنید!

پیشاپیش سپاس از همکاریتون؛
موفق و پیروز باشید

" تیم مدیریت انجمن رمان 98

سلام قبلا یه رمان نصفه خوندم که دختره خانواده ش باعث شدن پسر بزرگ یه خانواده از نخاع به پایین بی حس بشه تا اینکه یروز وقتی دختره می هرروز می‌رفت اونجا کمک. دید آقاهه دستش تکون میخوره و خوشحال میشه. بهش میگه که پدر یا برادرش باعث شده ب اون روز بیفته. آقاهه هم با عصبانیت میگه ک منتظر بودم خودت بگی. من همه چیو میدونستم. از اون طرفم مادر پسره ب مادر دختره میگه که باید دخترت عروسمون بشه. درحالی ک اختلاف سنی این دوتا زیاده

sammmm · 9/4/24

سلام من دنبال یه رمان میگردم که اسمش یادم نیست
داستان رمان در مورد دختری هست که در یه خانواده به ظاهر مذهبی دنیا اومده اما رفتار پدر و برادرهاش انقدر متعصب و بد هست که دختره به کل از آدم هایی که ظاهر متدین داره بدش میاد به اجبار خانواده اش با پسر یه حاجی عروسی میکنه ولی میفهمه که پدرشوهرش بهش نظر داره و ازش داخل اتاقش عکس گرفته دختره رو تهدید میکنه ولی دختره زیر بار نمیره برای همین موقعی که حامله است بهش تهمت میزنه و از خونه بیرونش میکنه خانواده دختره هم قبولش نمیکنن ولی یه آقایی پیدا میشه که بهش کار میده و برای راحتی دختره حتی اتاق جدا بهش میده به مرور میفهمه این مرد به مادرش وقتی که تنها وسط جاده موقع جنگ رها شده بود کمک میکنه تا دختره رو به دنیا بیاره
بعدش هم با یه پسره آشنا میشه که بعدها میفهمه هم دانشگاهیش بوده ولی اون موقع یه پسر ساده و مذهبی بوده برای همین ازش خوشش نمی اومده ولی پسره به خاطر دختره به کل عوض شده
ممنون میشم کمکم کنید پیداش کنم

my_soul · 12/4/24

سلام من خیلی وقت پیش یه رمان خوندم ولی اسمش یادم نمیاد اینجوری بود ک دختره با حجاب بود و پسره خواننده بعد اینا به زور ازدواج میکنن ولی دختره خودشو به پسره نشون نمیده مثلا روز عروسیش اینا کلا خودشو بقچه پیچ میکنه چون روز خواستگاری پسره میاد میگه ک من اصن از چنین دختری خوشم نمیاد و اینا خلاصه اینا میرن تهران چون شغل پسره تهران بوده و تو یه خونه یکی طبقه بالا و یکی پایین زندگی میکنن و از اونطرف پسره تو یه مهمونی دختره رو میبینه و کم کم عاشقش میشه ولی نمیدونه ک همسر خودشه و ...
کسی اسمشو میدونه؟

my_soul · 12/4/24

بارانا گفت:
سلام من دنبال یه رمان هستم
اسمشم میدونم ولی هرچی دنبالش میگردم پیداش نمیکنم رمان:(دخترم یا پسر)
درباره یه دختر که وقتی کوچیک بوده که توی یه روستا به دنیا میاد که پسر دوست بودن اما اون چون یه دختر بود برای اینکه مردم نفهمن ظاهرش رو پسرونه میکنن بعد ها عموش اونو به شهر میبره و ولش میکنه اون دختر هم با همون ظاهرش تو شهر کار میکنه و کلی سختی میکشه...

سلام اگ ادامه اش این باشه ک با یه پسری ک دکتره و پولداره اشنا میشه و خونواده پسره مخالفت میکنن و ...
اسم رمان : دختری ک من باشم

daryam1 · 12/4/24

my_soul گفت:
سلام من خیلی وقت پیش یه رمان خوندم ولی اسمش یادم نمیاد اینجوری بود ک دختره با حجاب بود و پسره خواننده بعد اینا به زور ازدواج میکنن ولی دختره خودشو به پسره نشون نمیده مثلا روز عروسیش اینا کلا خودشو بقچه پیچ میکنه چون روز خواستگاری پسره میاد میگه ک من اصن از چنین دختری خوشم نمیاد و اینا خلاصه اینا میرن تهران چون شغل پسره تهران بوده و تو یه خونه یکی طبقه بالا و یکی پایین زندگی میکنن و از اونطرف پسره تو یه مهمونی دختره رو میبینه و کم کم عاشقش میشه ولی نمیدونه ک همسر خودشه و ...
کسی اسمشو میدونه؟

این که میگی بیشتر «طلایه‌» ست. ولی پسره فوتبالیست بود. اونی که خواننده‌ست ولی یکم فرق داره با این، اسمش «برای من بخون برای من بمونه» که جلد دومشم نوشتن.

Moment · 12/4/24

یه رمانی رو حدودا یک و نیم سال پیش خوندم ولی الان یادم نمیاد اسمش رو ، درباره ی دختری بود که تو کار خبر و روزنامه (احتمالا ) و اینا بود و با دو تا پسر دیگه یه شرکت خبرگذاری رو راه اندازی میکنن بعد چند وقت دختره با یکی از این پسرا ازدواج میکنه . این دختره تو خبر نوشتن خیلی صریح و اینا بوده و بعد یه مدت از خارج از کشور واسش پیشنهاد کار میاد و مایل بوده که بره برای کار اونور تا آزادی بیان بیشتری داشته باشه . و تا اونجایی که یادمه شوهرش مشکل معده داشت و اون یکی دوسته عاشق خواهر شوهر دختره بود .

mono · 16/4/24

سلام من دنبال یه رمان میگردم که نقش اصلیش، امیرحافظ یه کارگر چوب بر سادست و هزینه‌ی خواهر برادر و خواهرزاده هاشو تامین میکنه چون مامان باباشون تو بچگی مردن و دوتا از خواهر برادرا معلولیت جسمی داشتن. اول امیرحافظ عاشق یه دختری میشه که خیلی پولدار و قرطی بوده بعد دختره با یکی از فامیلاش بهش خیـ*ـانت میکنه و امیرحافظم به پیشنهاد خانوادش با زنش ازدواج میکنه... کسی این رمانو یادش هست؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

ناظر آزمایشی کتاب

ناظر آزمایشی کتاب

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

ناظر آزمایشی کتاب

عضو جدید انجمن

عضو جدید انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین