خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

من را نگاه كن كه دلم شعله‌ور شود
بگذار در من این
هیجان بیشتر شود

قلبم هنوز زیر غزلِ لرزه‌های توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

من
سعدی‌ام اگر تو گلستانِ من شوی
من مولویِ سماع تو برپا اگر شود

من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود

«ترسم كه اشك در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»

آن قدر واضح است غمِ بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود


دیگر سپرده‌ام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آن گونه سر شود



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

زخمم بزن، که زخم مرا مرد می‌کند
اصلاً برای عشق سرم درد می‌کند

زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یارِ بی وفایِ جوان‌مرد می‌کند

آن جا که رفته‌ای
خودمانیم، هیچ کس
آن چه، دلم برای تو می‌کرد، می‌کند؟

در را نبسته‌ای که هوای اتاق را
بادِ خزانِ حوصله دل‌سرد می‌کند

فردا نمی‌شوی که
نمی‌دانی عشقِ تو
دارد چه کار با من شبگرد می‌کند

خاکسترِ غروبِ تو هر روز در افق
آتش پرستِ روح مرا زرد می‌کند

عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده می‌کند
زخمم بزن که زخم مرا مرد می‌کند


اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

لكنتِ شعر و پریشانی و جنجالِ دلم
چه بگویم كه كمی خوب شود حالِ دلم

كاش می‌شد كه
شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ كهنسالِ دلم

از سرم آب
گذشته‌ست مهم نیست اگر
غمِ دنیای شما نیز شود مالِ دلم

عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً
بنویسید به دفترچه‌ی
اعمال دلم

آه! یك عالمه حرف است كه باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامالِ دلم

مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم
كسی از كوچه‌ی غم آمده دنبال دلم


اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

میان این همه آدم، همیشه بهترِ من
فدای چشمِ سیاهت شود سراسرِ من

فقط برای تو این گونه زنده می‌مانم
برای این که تویی سایه سایه بر سرِ من

تو از کدام تباری؟ کدام قبله‌ی سبز؟!
که ذکر توست فقط در نمازِ باورِ من

فرشته‌های نگاهت دریچه‌ی غم را
چه گونه باز نکردند بر کبوترِ من؟

تو مهربان‌تر از آنی که
گفتنی باشی
چه عاجز است ز درک تو، شعرِ دفترِ من

هر آن چه عشق، خدا آفریده در دل‌ها
نثارِ مادرِ او، مادرِ تو، مادرِ من



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

می‌رسم، اما سلام انگار یادم می‌رود
شاعری آشفته‌ام هنجار یادم می‌رود

با دلم این گونه عادت کن بیا بر دل مگیر
بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می‌رود

من پر از دردم پر از دردم پر از دردم ولی
تا نگاهت می کنم انگار یادم می‌رود


راستی
چندی‌ست می‌خواهم بگویم بی شمار
دوستت دارم، ولی هر بار یادم می‌رود

سرخوش و سرشاری ز عطر صبح تا می‌بینمت
وحشت شب‌های تلخ و تار یادم می‌رود

شب تو را در خواب می‌بینم
همین را یادم است
قصه را تا می‌شوم بیدار یادم می‌رود


من پر از شورِ غزل‌های توام اما چرا
تا به دستم می‌دهی خودکار یادم می‌رود؟!



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من
من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من

می‌ریزم آن‌چه
هست برایم به پای تو
حالا بریز هستیِ خود را به پای من

وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند

خوش باش هم به جای خودت هم به جای من

تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز
تکرار می‌کنند تو را در صدای من

آهسته‌تر! که عشقِ تو جُرم است، هیچ‌کس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من

شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی‌فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی‌فهمد

نگاهی شیشه‌ای دارم، به سنگِ
مردمک‌هایت
الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی‌فهمد

هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی‌فهمد

من ابراهیمِ عشقم، مردم اسماعیل دل‌هاشان
محبت مانده شمشیری که گردن را نمی‌فهمد

چراغ چشم‌هایت را برایم پست کن دیگر
نگاهم فرق شب با روزِ روشن را نمی‌فهمد

دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می‌گویم
فقط یک روحِ سرشارم که این تن را نمی‌فهمد

برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم
کسی من را نمی‌فهمد، کسی من را نمی‌فهمد



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز...
با صد بهانه‌ی متفاوت تمام روز...

هی فکر می‌کنم به تو و خیره می‌شود
چشمم به چند
نقطه‌ی ثابت تمام روز

زردند گونه‌های من و خاک می‌خورد
آیینه روی میزِ توالت تمام روز

در این اتاق، بعدِ تو تکرار می‌شود
یک سینمای
مبهم و صامت تمام روز

گه‌‌ گاه می‌زند به سرم درد دل کنم
با یک نوار خالیِ کاست تمام روز

«من» بی «تو» مرده‌ای متحرّک تمام شب...
«من» بی «تو» سرد و خسته و ساکت تمام روز...



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

کنون که خواب می‌رود ز چشم‌های غافلم
به صف
بایستید ای خیال‌های باطلم

گذشت و رفت هرچه بود و آن چه هست می‌رود
از این عبورِ غیرِ غم، نگشته هیچ حاصلم

چه قدر
یک‌نواخت شد: من و زمین و زندگی
به آسمانِ هیچ کس چرا نمی‌رود دلم؟

فراریم از این شبه که چشم واکنم شبی
در این درنگ بنگرم خمیده ماهِ کاملم

کسی مرا کمک کند که نیش‌های عقربه
بدون صبر لحظه لحظه می‌شوند قاتلم

زبس شکسته توبه را دلم، میان موج‌ها
شکسته قایقِ دعا، نمی‌برد به ساحلم

پر از دریغ و حسرتم خدای مهربانِ من!
مرا دوباره خلق کن، هنوز مانده در گلم



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,607
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
انجمن رمان نویسی | دانلود رمان جدید

آتش بزن تمام غزل‌های نجمه را
از نو بساز یک‌سره دنیای نجمه را

آلوده کرده‌اند
زمین‌گیرهای شهر
این ذوقِ آسمانی زیبای نجمه را

چندی‌ست این که شعر سرودن به هیچ‌وجه
تسکین نمی‌دهد دلِ تنهای نجمه را

او سخت مانده‌است دلش بی‌قرار کیست؟
حل می‌کنی فقط تو معمای نجمه را

دیگر بعید می‌رسد این جمله‌های شوم
از آنِ خود کنند
الفبای نجمه را

تا لحظه‌ی تولد ققنوس‌های شعر
آتش بزن تمام غزل‌های نجمه را...



اشعار نجمه زارع

 
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و Ghazaleh.A
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا