مشاعره با حرف ش

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
شاهد بوده‌ای
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، می‌نوشد پرنده؟
تو، آن لحظه‌ای!
تو، آن تیغی!
تو، آن آبی!
من!
من، آن پرنده بودم...

#سید_علی_صالحی

شکر حق هم خونِ دل داریم هم اشکی روان
سفره‌ی درویش را زینت ببخشد آب و نان

در فراقت شعر می‌گویم، ببین این شعرها
حاصل داغ من است اما به کام دیگران

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
شکر حق هم خونِ دل داریم هم اشکی روان
سفره‌ی درویش را زینت ببخشد آب و نان

در فراقت شعر می‌گویم، ببین این شعرها
حاصل داغ من است اما به کام دیگران

شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بی خبر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
سعدی

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
شورش بلبلان سحر باشد
خفته از صبح بی خبر باشد
همه عالم جمال طلعت اوست
تا که را چشم این نظر باشد
سعدی

شبچراغ اهل معنی چشم بیدار من است
همچو اختر در دل شب روز بازار من است

مصر انصاف از زلیخاهمتان خالی شده است
ورنه چندین ماه کنعانی به بازار من است

YeGaNeH · 29/6/24

شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بـ*ـو*سه، که امروز نیست روز مدارا

- اوحدی

-FãTéMęH- · 30/6/24

YeGaNeH گفت:
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بـ*ـو*سه، که امروز نیست روز مدارا

- اوحدی

شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت

قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی
مولانا

moh@mad · 6/7/24

-FãTéMęH- گفت:
شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت

قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی
مولانا

شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
نامو س را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم

چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم

YeGaNeH · 6/7/24

شرح دلتنگی من بی‌‌تو فقط یک جمله‌ست:
تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم.

- اخوان ثالث

-FãTéMęH- · 6/7/24

YeGaNeH گفت:
شرح دلتنگی من بی‌‌تو فقط یک جمله‌ست:
تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم.

- اخوان ثالث

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

moh@mad · 13/7/24

-FãTéMęH- گفت:
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود

-FãTéMęH- · 13/7/24

moh@mad گفت:
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود

شاهد بوده‌ای
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، می‌نوشد پرنده؟
تو، آن لحظه‌ای!
تو، آن تیغی!
تو، آن آبی!
من!
من، آن پرنده بودم...

#سید_علی_صالحی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین