مشاعره با حرف س

moh@mad · 24/2/21

~Reihaneh Radfar~ گفت:
سـ*ـاقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
حافظ

سـ*ـاقی بده پیمانه ای زآن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو ، عاشق تر از پیشم کند

معیری

سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی

سعدی

Ryhwn · 17/3/21

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

سعدی
***
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
حافظ
***
سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم، سکوت
معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام
معین کرمانشاهی

moh@mad · 17/3/21

Ryhwn گفت:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

سعدی
***
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
حافظ
***
سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم، سکوت
معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام
معین کرمانشاهی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی

سعدی

ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست
وین دلم را طاقت اندیشهٔ ایام نیست

سنائی

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

مولانا

FaTeMé_KH · 17/3/21

سـ*ـینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

moh@mad · 17/3/21

فاطمه بانو گفت:
سـ*ـینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی

سعدی

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو
آن کس که سرخوش گردد خود این بود نشانش

مولانا

سـ*ـینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

حافظ

Sh@bnam · 12/5/21

moh@mad گفت:
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی

سعدی

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو
آن کس که سرخوش گردد خود این بود نشانش

مولانا

سـ*ـینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

حافظ

سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم، سکوت
معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام
معین کرمانشاهی
♡♡♡
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
قیصر امین پور
♡♡♡
سرايي را كه صاحب نيست ويراني است معمارش
دل بي عشق مي گردد خراب آهسته آهسته
صائب

BARAN :) · 12/6/21

Sh@bnam گفت:
سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم، سکوت
معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام
معین کرمانشاهی
♡♡♡
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
قیصر امین پور
♡♡♡
سرايي را كه صاحب نيست ويراني است معمارش
دل بي عشق مي گردد خراب آهسته آهسته
صائب

سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را

Sh@bnam · 12/6/21

BARAN :) گفت:
سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را

سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود
می‌آمد، می‌رفت!
می‌آمد، می‌رفت!

BARAN :) · 13/6/21

Sh@bnam گفت:
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود
می‌آمد، می‌رفت!
می‌آمد، می‌رفت!

سيل بر خانه ي من زور چرا مي آرد؟
من كه بي وقت در خانه ي بازي نزدم

paeez81 · 13/6/21

سـ*ـاقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر فعال انجمن

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین