خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,901
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
غمــی دارم به دل از بهر دوری***مــثــال آینه در دســـت کـــوری

مثـــال مــادری در داغ فرزند***مثـال یــک قـــدم تا پــای گـــوری

مثــال یک دل بیتاب و مغــرور***مثال خنده های فیک و زوری

#zahra.s


مجموعه اشعار آشوب دل | *کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Parmida_viola، Z.A.H.Ř.Ą༻، parädox و 11 نفر دیگر

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,901
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه جان و تن من پر ز او شد

ولیکن رفت ،دل بیتاب او شد

#zahra.s
***
دست هایت را بگیرم تکیه گاهم میشوی؟

دل ببازم برتو من ،آرام جانــــم میشوی؟

#zahra.s



مجموعه اشعار آشوب دل | *کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Parmida_viola، Z.A.H.Ř.Ą༻، parädox و 13 نفر دیگر

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,901
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق آمد بار دیگر تا کند ویران مرا

تا که آتش ها زند خاکستر قلب مرا

تا که آمد بار دیگر پاگذارد در دلم

دید آن ویرانه های قبلی و رفت از دلم

گفتمش ای عشق از درد دل من سوختی؟

او نگاهی کرد و آخر گفت ،تو بد سوختی

میروم اما ببخش من را که بد سوزاندمت

از خوشی و شادی هر عاشقی هم راندمت

خنده ای برلب زدم تا او نداند حال من

گفتمش باخنده من راضی برو آتش بزن

کوله بارش بست و رفت از این دل غم دیده ام

او ندید اشکم ولی فریاد زد من دیده ام

قصه‌ی عشقم تمام و مانده ام من ناتمام

میکنم این شعر عشق و عاشقی را من تمام.

#zahra.s


مجموعه اشعار آشوب دل | *کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Parmida_viola، Z.A.H.Ř.Ą༻، parädox و 12 نفر دیگر

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,853
امتیاز واکنش
43,901
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوید 19

اومدی تو زندگیم شدی بلای جونم
هرجا که پا میذارم دارن از تو میخونن
تو همه دنیا شده خونه شبیه زندون
بچه ی خندون دیروز شده زار و گریون
میکشه درد و دیگه نداره راه چاره
چون که تو پارک نزده ماسک حالا زاره زاره
پیرمرد مهربون کناری خوابیده
میگه که ای بچه جون دیگه جواب نمیده
دیگه گریه و پشیمونی چه سودی داره
اون زمان باید میبودی تو به فکر چاره
کرونا شده بلای جون با این که ریزه
داره کاری میکنه اشک همه بریزه
اینقده خطرناکه باید مراقب باشی
فرق نداره که پزشک یا که معلم باشی
از پرستار و مهندس تا جوونه بیکار
داره میکشه یا شایدم بشی تو بیمار
توی مترو اتوبوس یا حتی توی کوچه
فاصله باید بگیری از هرکی که پوچه
پوچ نه که تو خالی باشه منظورم اونا نیست
یعنی که شوخی گرفته زندگیشو
مغز نداره تو سرش یه حفره ی تو خالیست
تو همین لحظه که من شعرو میخونم برات
با همین ساعت و تاریخ شده روز وفات
تنها راه چارمون اینه مراقب باشیم
از خونه بیرون نریم تا اینکه سالم باشیم
همگی باهم و یک صدا باید بخونیم
تا شکست کرونا تو خونمون میمونیم


#zahra.s


مجموعه اشعار آشوب دل | *کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Parmida_viola، Z.A.H.Ř.Ą༻، openworld و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا