نویسنده این موضوع
رمان 98 | انجمن رمان نویسی
***
«حوا»
به هم نگاهی کردیم و با هم گفتیم:
-یک، دو، سه!
سمت در کلاس دوییدیم و با یک تقه در رو باز کردیم. پشت سر هم ظاهر شدیم. زنگ آخر با قربانی کلاس داشتیم و حالا هم آخر کلاس هستش.
طبق معمول قربانی سرش روی میز بود و احتمالاً مشغول خواب...
***
«حوا»
به هم نگاهی کردیم و با هم گفتیم:
-یک، دو، سه!
سمت در کلاس دوییدیم و با یک تقه در رو باز کردیم. پشت سر هم ظاهر شدیم. زنگ آخر با قربانی کلاس داشتیم و حالا هم آخر کلاس هستش.
طبق معمول قربانی سرش روی میز بود و احتمالاً مشغول خواب...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان خاطرات نوجوانی | Hannaneh کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: