دل نوشته سقوط آزاد | ایانا کاربر انجمن رمان ۹۸

ایانا · 20/5/20

( من )

اون روزا خیلی خاص بود
ولی برای من ، شد یه بغض سنگین تو شبای سردی که . .
فکر می کردم ساده رد میشن . .
ولی من ساده تر میشم :)
پای داستان و فاز الکی خوش بودن . .
فکر کنم بدونم کجای راه و اشتباه رفتم.

***
( تاریکی )

عشق . .
هیچ وقت اونی که فکر می کردیم نبوده و...

ایانا · 20/5/20

( تاریکی )

یادمه، از چی گذشتم.
یادمه ،که هنوز پر از دردم.
یادمه، که دیگه یادت نیست.
واقعا حیف ،که دیگه عاشق نیست.
می بینی؟
منم هنوز کلی زخم روی قلب ترک خورده ام دارم
با من حرف بزن.
من بهترین دوست توام.

***
( تاریکی )

می دونی، خیلی چیز ها قرار نیست دوباره تکرار بشه.
مثل بعضی اتفاقا . .
بعضی...

ایانا · 22/5/20

( من )

قرار بود عاشق باشم؛ نشد.
قرار بود صادق باشم؛ نشد.
قرار بود اشتباه نکنم؛ نشد.
قرار بود شاد باشم؛ نشد.
قرار بود زندگی کنم؛ نشد.

***
( تاریکی )

اشتباه از توئه!
نمی تونی کسی رو مقصر جلوه بدی.
می دونی چرا؟
چون فقط خودت مسئول زندگی خودت هستی.
تو تصمیم می گیری.
تو انتخاب می کنی.
به رهگذر های...

ایانا · 22/5/20

( من )

همه چی داشت خوب پیش می رفت.
من خوشحال بودم.
دنیا هم با من خوشحال بود.
آدمای زیادی کنارم بودن.
من و دوست داشتن.
دیگه چیزی از خدا نمی خواستم.
که ناگهان همه تصویر ها مقابلم برعکس شد.
انگار که.. تو هوا معلق شدم.
انگار که .. سقوط کردم.
ولی نه .. من رو زمین بودم ، جاذبه رو هنوز زیر پاهام حس می کردم.
چی عوض شده؟
نمی...

ایانا · 5/6/20

(من)

الان یکم خسته ام.
یکم خسته تر از اون چیزی که هستم.
انگار به اندازه دوسال پیرتر شدم.
واقعا درسته که اسم دیگه خریت، اعتماد کردنه :)
و من اشتباه کردم به اسم اعتماد..
و الان انگیزه ام شده انتقام :)

***
( من )

دارم خودم رو گول می زنم.
راهی نیست برای رفتن.
اونا من رو نابود کردن،
و من حتی نمی تونم...

ایانا · 4/11/20

(تاریکی)

فقط یک خوب، بد میشه.
فقط یک خواب، مرگ میشه.
فقط یک مرگ، درد میشه.
فقط یک انتقام، سرد میشه.
***

(تاریکی)

فقط انجام بده!
انقدر دنبال راه حل نباش!
فقط رو به جلو حرکت کن و احساست رو خالی کن!
چرا تردید کردی؟
این آدم ها، همون هایی هستن که تو رو زمین زدن
این آدم ها قبلا برای شکست تو نقشه کشیدن
این آدم ها خیلی...

ایانا · 4/11/20

(من)

من خواستم انتقام بگیرم از هرکسی که یک روزی من رو ناراحت کرد
خواستم اون ها هم درد و تجربه کنن، بفهمن غم یعنی چی! زخم خوردن یعنی چی!
ولی...
چجوری می تونم تحمل کنم، کسی که دوسش دارم عذاب بکشه؟
چجوری می تونم تحمل کنم، اون هایی که حاضر نیستم یه اخم توی صورتشون بیاد الان بخاطر انتقام گرفتن درد بکشن؟
من انتقام می خواستم.
ولی...

ایانا · 21/1/21

( تاریکی )

شروع کن.
دوباره خودت رو بساز.
بدون فکر کردن به گذشته.
یک رزه از احساسات کشته بساز،
و دوباره از اول ادامه بده.
این بار تو برنده بازی هستی.
***
( من )
روزها گذشت.
موندم، پای هرچی که ازم موند.
دوباره ساختم خودم و از اول
با اینکه غمگین بودم اما غمم رفت.
دوباره فرصت ساختم از اون‌ جهنم
با اینکه هر بار...

ایانا · 24/2/21

( تاریکی )

برو پرواز کن به سوی فرداها
خودت رو به باد بسپر...
زمان خیلی وقته گذشته
زندگی کن بیخیال اینکه تهش چی میشه
به این فکر کن که فردا یک روز جدیدِ
اون رو زیبا بساز
جایی که همش اشتباه کردی رو جبران کن
اینکه خودت رو مقصر بدونی چیزی رو حل نمی کنه
بیا این انتقام رو تموم کن
دنیات خیلی غمگین شده
مثل دنیای من
چرا دیگه مثل...

ایانا · 17/4/21

( من )

میدونی؟
من یک حسرتم که تبدیل به زخمی عمیق شده...
خودم رو به باد سپردم ولی دلم پی شنا کردن توی دریاست...
شاید برای همین روزام تکراری میگذره...
شاید برای همینه که همیشه اشتباه می کنم.
خواه یا ناخودآگاه... من پرم از اشتباه..
من پرم از سردرگمی...
دنیای من خیلی وقته تاریکه و کسی نیست که بخواد چراغش رو روشن کنه :)...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین