خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,547
امتیاز واکنش
13,167
امتیاز
373
زمان حضور
53 روز 22 ساعت 34 دقیقه
روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد
مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

سوده الماس غم را داده آمیـ*ـزش به زهر
هست لـ*ـذت بیدلی کو را ازین معجون دهد
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، YeGaNeH، moh@mad و یک کاربر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,059
امتیاز واکنش
22,292
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 12 ساعت 16 دقیقه
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، YeGaNeH و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,547
امتیاز واکنش
13,167
امتیاز
373
زمان حضور
53 روز 22 ساعت 34 دقیقه
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و YeGaNeH

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
معاونت سایت
کاربر ویژه انجمن
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
8,514
امتیاز واکنش
39,397
امتیاز
473
زمان حضور
289 روز 1 ساعت 0 دقیقه
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده‌ام
دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام
اختیارم نیست چون گرداب بر سرگشتگی
نبض موجم در تپیدن بی‌قرار افتاده‌ام
عقده‌ای هرگز نکردم باز از کارِ کسی
در چمن بیکار چون دست چنار افتاده‌ام
نیستم یک چشم‌زد ایمن ز آسیب شکست
گوییا آیینه‌ام در زنگبار افتاده‌ام
هم‌چو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست
دور از مژگان ابر نو بهار افتاده‌ام
من که صائب کاری کرو کرده‌ام با کائنات
درمیان مردم عالم چه کار افتاده‌ام

- صائب‌ تبریزی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,547
امتیاز واکنش
13,167
امتیاز
373
زمان حضور
53 روز 22 ساعت 34 دقیقه
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده‌ام
دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام
اختیارم نیست چون گرداب بر سرگشتگی
نبض موجم در تپیدن بی‌قرار افتاده‌ام
عقده‌ای هرگز نکردم باز از کارِ کسی
در چمن بیکار چون دست چنار افتاده‌ام
نیستم یک چشم‌زد ایمن ز آسیب شکست
گوییا آیینه‌ام در زنگبار افتاده‌ام
هم‌چو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست
دور از مژگان ابر نو بهار افتاده‌ام
من که صائب کاری کرو کرده‌ام با کائنات
درمیان مردم عالم چه کار افتاده‌ام


- صائب‌ تبریزی
رهایم مکن در غمِ بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و MaRjAn

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,059
امتیاز واکنش
22,292
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 12 ساعت 16 دقیقه
رهایم مکن در غمِ بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی
روی برگشتنم از روی تو نیست
که جهانم به یکی موی تو نیست

زان ز روی تو نگردانم روی
که به جز روی تو چون روی تو نیست

انوری


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,547
امتیاز واکنش
13,167
امتیاز
373
زمان حضور
53 روز 22 ساعت 34 دقیقه
روی برگشتنم از روی تو نیست
که جهانم به یکی موی تو نیست

زان ز روی تو نگردانم روی
که به جز روی تو چون روی تو نیست

انوری

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

- حافظ


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,059
امتیاز واکنش
22,292
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 12 ساعت 16 دقیقه
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

- حافظ
رازی است که آن نگار می داند چیست
رنجی است که روزگار می داند چیست

آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار می داند چیست

شهریار


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,547
امتیاز واکنش
13,167
امتیاز
373
زمان حضور
53 روز 22 ساعت 34 دقیقه
رازی است که آن نگار می داند چیست
رنجی است که روزگار می داند چیست

آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار می داند چیست

شهریار
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
سعدی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ

MēLįKąღ

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/22
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
2,068
امتیاز
228
سن
17
محل سکونت
اردبیل
زمان حضور
20 روز 2 ساعت 8 دقیقه
رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا