خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,639
امتیاز واکنش
13,379
امتیاز
373
زمان حضور
54 روز 15 ساعت 1 دقیقه
روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد
مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

سوده الماس غم را داده آمیـ*ـزش به زهر
هست لـ*ـذت بیدلی کو را ازین معجون دهد
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، YeGaNeH، moh@mad و یک کاربر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,141
امتیاز واکنش
22,376
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 15 ساعت 51 دقیقه
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، YeGaNeH و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,639
امتیاز واکنش
13,379
امتیاز
373
زمان حضور
54 روز 15 ساعت 1 دقیقه
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و YeGaNeH

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
معاونت سایت
کاربر ویژه انجمن
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
8,732
امتیاز واکنش
39,541
امتیاز
473
زمان حضور
290 روز 1 ساعت 11 دقیقه
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده‌ام
دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام
اختیارم نیست چون گرداب بر سرگشتگی
نبض موجم در تپیدن بی‌قرار افتاده‌ام
عقده‌ای هرگز نکردم باز از کارِ کسی
در چمن بیکار چون دست چنار افتاده‌ام
نیستم یک چشم‌زد ایمن ز آسیب شکست
گوییا آیینه‌ام در زنگبار افتاده‌ام
هم‌چو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست
دور از مژگان ابر نو بهار افتاده‌ام
من که صائب کاری کرو کرده‌ام با کائنات
درمیان مردم عالم چه کار افتاده‌ام

- صائب‌ تبریزی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,639
امتیاز واکنش
13,379
امتیاز
373
زمان حضور
54 روز 15 ساعت 1 دقیقه
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده‌ام
دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام
اختیارم نیست چون گرداب بر سرگشتگی
نبض موجم در تپیدن بی‌قرار افتاده‌ام
عقده‌ای هرگز نکردم باز از کارِ کسی
در چمن بیکار چون دست چنار افتاده‌ام
نیستم یک چشم‌زد ایمن ز آسیب شکست
گوییا آیینه‌ام در زنگبار افتاده‌ام
هم‌چو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست
دور از مژگان ابر نو بهار افتاده‌ام
من که صائب کاری کرو کرده‌ام با کائنات
درمیان مردم عالم چه کار افتاده‌ام


- صائب‌ تبریزی
رهایم مکن در غمِ بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، moh@mad و MaRjAn

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,141
امتیاز واکنش
22,376
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 15 ساعت 51 دقیقه
رهایم مکن در غمِ بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی
روی برگشتنم از روی تو نیست
که جهانم به یکی موی تو نیست

زان ز روی تو نگردانم روی
که به جز روی تو چون روی تو نیست

انوری


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,639
امتیاز واکنش
13,379
امتیاز
373
زمان حضور
54 روز 15 ساعت 1 دقیقه
روی برگشتنم از روی تو نیست
که جهانم به یکی موی تو نیست

زان ز روی تو نگردانم روی
که به جز روی تو چون روی تو نیست

انوری

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

- حافظ


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,141
امتیاز واکنش
22,376
امتیاز
423
زمان حضور
47 روز 15 ساعت 51 دقیقه
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

- حافظ
رازی است که آن نگار می داند چیست
رنجی است که روزگار می داند چیست

آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار می داند چیست

شهریار


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ و -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,639
امتیاز واکنش
13,379
امتیاز
373
زمان حضور
54 روز 15 ساعت 1 دقیقه
رازی است که آن نگار می داند چیست
رنجی است که روزگار می داند چیست

آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار می داند چیست

شهریار
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
سعدی


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ

MēLįKąღ

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/22
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
2,130
امتیاز
228
سن
17
محل سکونت
اردبیل
زمان حضور
20 روز 22 ساعت 34 دقیقه
رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد


مشاعره با حرف ر

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا