خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
***
حدود چهار ساعت بود که در راه بودند. همه‌جا تاریک بود. صدای زوزه گرگ‌ها شنیده می‌شد. کودکان از ترس نفسشان در نمی‌آمد. سربازان با دقت همه‌جا را تحت نظر داشتند و اطراف کاروان را گرفته بودند. تورال اما نگران زندگی‌اش بود، هیلدا! نگران...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
بالاخره و به سختی صدایی از گلویش خارج شد:
-اون‌ها جامون رو پیدا کرده بودند!
پوزخندی می‌زند و دستش را به پهلویش می‌گیرد، دست دیگرش را تکیه‌گاه خود بر کف ارابه می‌کند و از جایش برمی‌خیزد.
- کجا؟ خونریزی داری بشین!
بی‌توجه به حرف تورال از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
هیلدا به سمتش برگشت و با چشمان نافذ آبی‌رنگش، نگاهش کرد.
- به من اعتماد داری؟
تورال متعجب زمزمه کرد:
- بله.
- پس گوش کن و بیا با من!
بعد از مدتی همه به همراه هم راهِ رفته را بازگشتند.
در طول راه بکتاش هم نتوانست از زیر زبان هیلدا چیزی بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
تورال به هیلدا نگاه کرد و گفت:
- پس می‌خواستی دیو باشه؟!
به لحن تلخ و غمگین تورال توجهی نکرد. با اخم به سمت جلو حرکت کرد و شاخه‌های درختان را که پایین آمده بودند، کنار زد.
آبشار کوچک و زیبای جنگل که در پس آن درختان کثیف و بی‌رنگ پنهان شده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
همه از این حرف هیلدا به وجد آمدند و بار دیگر نور امید در دلشان روشن شد.
***
چند ساعتی می‌شد که در این مکان اتراق کرده بودند.
هیلدا مشغول نگاه کردن کودکانی بود که چند ساعت پیش از ترس، دامن مادرانشان را چنگ زده بودند؛ اما حال بی‌خبر از دنیا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
در پوسیده کلبه را باز کرد و واردش شد. نگاهی به کلبه انداخت؛ مثل قبل بود ولی چیزی در این میان، فرق داشت.
آتش شومینه هنوز روشن بود! دفعه قبل فقط خاکستر‌های سردی در آن اجاق نمناک وجود داشت.
شمشیرش را محکم در دستش گرفت.
- دشمن نیستم که بخوای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، تسنیم بانو، Meysa و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا