خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
کسی حق ورود به چادرش را نداشت. دستانش را مشت کرده بود.
با این‌که پدرش به او گفته بود امکان هر نوع اتفاقی هست، ولی باز هم توقع این کار را از سوی آنالی نداشت!
از خشم نمی‌دانست چکار باید بکند. بهترین کار را این می‌دانست که سربازان و افرادش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
با اخم‌هایی در هم و با صدایی رسا طوری که آن دو فرد نفرت‌انگیز متوجه بشوند گفت:
- اومدم با نامردهایی حرف بزنم که دم از رفاقت می‌زنن و دم از خواهری... .
مکثی می‌کند و با خشم بیشتر فریاد می‌زند:
- اومدم بگم من بدون شماها... درواقع ما بدون شما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
با شنیدن این حرف از زبان آن سرباز که از ترس نمی‌دانست چه کند و با که سخن بگوید، به سرعت به سمت ورودی اردوگاه حرکت کرد. با دیدن آنال که به عنوان یکی از فرماندهان لشکر آچین مقابل او ایستاده بود نگاه کرد. با خشم رو به یکی از سربازان گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
با زدن حرفش به هیلدا حمله کرد. هیلدا شمشیرش را بالا برد و با طرف کند شمشیر به پهلوی خواهرش زد. آنالی متوجه شد و متعجب نگاهش کرد.
گیج و سردرگم بود. نمی‌فهمید برای چه هیلدا با او نمی‌جنگید با وجود اینکه زخمی شده بود. با خشم فریاد زد:
- واقعی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
همین حرف او ذهن هیلدا را مشغول کرد. ذهنش سخت مشغول این حرف شد. نمی‌دانست چه کار کند. نگاه مشکوک افرداش را می‌دید، ولی حرفی نمی‌زد.
سربازان خسته بودند وناتوان! نفس نفس می‌زدند.
کسی جرأت نداشت به هیلدا بگوید که کمی استراحت کنند.
آنچنان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
هیلدا لبخند محوی می‌زند و سری تکان می‌دهد.
- من میرم تا جایی، شما همین‌جا استراحت کنید! مطمئناً بعد از سه روز راه رفتن خسته شدین!
تورال گفت:
- کجا؟ الآن با این همه خستگی؟ استراحت کن بعد برو! زخمت رو باید... .
نگذاشت حرفش تمام شود و رفت.
به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
فکرش سخت مشغول بود. متوجه نبود که از جنگل خارج شده است.
تورال نگاهش را به جنگل دوخته بود؛ منتظر هیلدا بود.
هیلدا را دید. لبخندی بر ل**ب آورد.
به سوی او حرکت کرد. نگاهش را به صورت هیلدا دوخته بود.
هیلدا اما متوجه حضور تورال نشد.
فکرش همچنان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
بعد از گذشت ساعتی، پزشک از چادر خارج شد و به سمت سطل آبی که خارج از چادر و در سمت راست آن قرار گرفته بود رفت.
همه به سمت او هجوم بردند.
- چیشد؟
- حالش خوبه؟!
- کی به‌هوش میاد؟!
پزشک خنده‌اش گرفته بود. رو به تورال کرد و گفت:
- تو چی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
با صدای پارس سگی به خود آمد. نمی‌دانست چه مدت است که آنجا کنار آن حصارهای چوبی ایستاده بود.
به سمت چادر هیلدا حرکت کرد.
به آرامی پارچه‌ی زخمی سفید رنگ چادر را کنار زد.
نگاهش به‌ سمت دختر جوانی رفت که این روزها عجیب قلبش برای او می‌تپید.
به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

sh.roohbakhsh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
118
امتیاز واکنش
1,690
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
هیاهوی عشق!
زمان حضور
3 روز 13 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98 | دانلود رمان
با صدای سرباز به خودش می‌آید. نگاهش را به سربازی که نفس‌نفس می‌زند، می‌دهد. با اخم می‌گوید:
- چیشده؟
- خبر دادن که اون‌ها این‌جان!
تورال با وحشت به سمت چادر می‌دود و همان‌طور به سرباز می‌گوید:
- افراد رو جمع کن، همه آماده رفتن بشن!
چادر را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان والکری سفید | sh.roohbakhsh کابر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا