خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون در مورد موضوع رمان؟

  • جالبه!

    رای: 11 100.0%
  • مسخرس!

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    11

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
601
امتیاز
153
سن
20
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
پا برهنه روی زمین سرد قدم می‌گذاشتم. انگشتان پایم بی‌حس شده بودند. درون آشپزخانه روی صندلی چوبی میز ناهارخوری نشستم و نگاه خیره‌ای به در انداختم. آن روز دوباره در مقابل چشمانم رژه می‌رفت. آب دهانم را پایین فرستادم و با ناراحتی به دستان ظریف مشت شده‌ام خیره شدم. با ناراحتی مشتم را روی میز کوبیدم و به سمت دیگری حرکت کردم. پایم را در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، *ELNAZ*، Saghár✿ و 11 نفر دیگر

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
601
امتیاز
153
سن
20
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
قط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. می‌توانستم چهره جدی‌اش و چشمان قهوه‌ای روشنش را تصور کنم که خیره به نقطه‌ای کور بود.
- از جولی خبر ندارم. یه چند وقته که اصلا سرکار نیومده؛ ولی مادرت...
بی‌فکر دهانم را باز کردم و سریع گفتم:
- مادرم چی؟
می‌توانستم ترس را از میان خطوط تلفن دریافت کنم و قلبم چنان می‌کوبید که فکر می‌کردم همین الان سـ*ـینه‌ام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، *ELNAZ*، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
601
امتیاز
153
سن
20
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنار خیابان ایستادم و به نقطه‌ای کور از خیابان خیره شدم تا شاید تاکسی زردی آن اطراف ببینم. دستم را درون ژاکت سیاه رنگم کردم و کمی خودم را تکان دادم تا شاید از سرمای بی‌رحمانه‌ی بیرون رهایی یابم؛ اما ناخن‌های تیزش را بی‌رحمانه در مغز استخوانم فرو می‌کرد.
- چرا نمیای، لعنتی؟
حتما بینی قلمی‌ام از من یک دلقک ساخته بود. لـ*ـب‌هایم را به هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، *ELNAZ*، Saghár✿ و 11 نفر دیگر

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
601
امتیاز
153
سن
20
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
هاج و واج به آن خیره شده بودم که ناگهان پنجره به آرامی پایین رفت. با دیدن راننده با انزجار نگاهم را به ته خیابان بیست و یکم دوختم و زیر لـ*ـب گفتم:
- گندش بزنن!
صدایش در سرم کوفته شد. دوباره باید این شخص چند مجهولی را تحمل می‌کردم.
- خانم جوان، خوشحالم که دوباره می‌بینمتون!
زیر چشمی به آن صورت گندمی خیره شدم. دوباره همان لبخند ژکوندش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، *ELNAZ*، Saghár✿ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا