خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Natasha

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/8/19
ارسال ها
397
امتیاز واکنش
8,223
امتیاز
263
محل سکونت
جنوب
زمان حضور
32 روز 7 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
از سوتیاتون بگید برامون

_اسپم ندهید_
رمان ۹۸ | دانلود رمان جدید

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی


بدترین سوتیت؟

 
  • تشکر
Reactions: Karkiz و samiar-ᶻʰᵈ

faezeh

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/11/19
ارسال ها
3
امتیاز واکنش
217
امتیاز
98
محل سکونت
شیراز
زمان حضور
8 ساعت 25 دقیقه
یه بار تو مدرسه سر کلاس زبان حواسم نبود وسط کلاس یه پلاستیک باد کردم ترکوندم:fallb:


بدترین سوتیت؟

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • پوکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، parädox، نسترن و 6 نفر دیگر

fatemeh_off

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
2/12/19
ارسال ها
1,304
امتیاز واکنش
4,509
امتیاز
248
محل سکونت
جهنم
زمان حضور
31 روز 7 ساعت 51 دقیقه
جلو عمم به داداشم گفتم بگو جون عمه


بدترین سوتیت؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: parädox، نسترن، "zhina" و 6 نفر دیگر

Vahide.s.shefakhah

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/5/20
ارسال ها
216
امتیاز واکنش
3,693
امتیاز
228
محل سکونت
تهران
زمان حضور
36 روز 15 ساعت 29 دقیقه
چند روز پیشا یکی از فلشام که کل فیلمای استودیو مارول و فیلمای والت دیزنی روش بود سوخت و من خیلی بهم ریختم، ظاهرا مونده بود رو سیستم و مشکل پیدا کرده بود، انقدرررر حالم بد بود و دلم سوخته بود
یادم رفت که حجم فیلما کمه و تعدادشون زیاد...
بردم فلشو گذاشتم تو دست بابام و با بغض، بغضاااا گفتم ۷۰-۸۰گیگ فیلم رفت هوا...
یهو بابام گفت پاشو جمع کن خودتو
من اینجوری بودم :disrelieved:
آخه هیچوقت اینجوری حرف نمیزنه...
برگشت گفت منو گرفتی یا خودتو؟!
گفتم چی شده؟
گفت فلشت ۱۶ گیگه:bashb: میگی ۷۰-۸۰ گیگ فیلم؟
یعنی یه جوری محو شدم رفتم تو اتاقم و تا یه ربع میخندیدم


بدترین سوتیت؟

 
آخرین ویرایش:
  • قهقهه
  • خنده
  • تشکر
Reactions: parädox، نسترن، "zhina" و 2 نفر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,811
امتیاز واکنش
21,546
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 3 ساعت 35 دقیقه
زنگ زدم به استادم قبل از اینکه حرفی بزنه کلی درد دل کردم
یه لحظه از اون ور خط یه خانم مسن گفت الهی .....چه دل پری داشتی مادر خدا بهت کمک کنه
اشتباه گرفته بودم :grinning:


بدترین سوتیت؟

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: FaTeMé_KH، parädox، نسترن و 7 نفر دیگر

-sajjad-

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/7/20
ارسال ها
29
امتیاز واکنش
751
امتیاز
203
زمان حضور
23 روز 22 ساعت 38 دقیقه
سر خیابون وایساده بودم ماشین بگیرم برم مدرسه سال دوم هنرستان بودم یهو ی مینی بـ*ـو*س جلوم وایساد (ت دلم گفتم دیرم برسم ک مهم نیست برم عقب مینی بـ*ـو*س بگیرم بخابم تا برسم دیگ)رفتم بالا دیدم عه همه دخترن :/ یهو دیدم از پشت یکی میگ عاقا میاید کنار گفتم بله ؟ گفت سرویسمه:/
تنها چیزی ک ب عقلم رسید ب راننده گفتم لاستیکت کم باده ی نگا بندا :l3b: :sorrow:


بدترین سوتیت؟

 
  • قهقهه
  • خنده
  • تشکر
Reactions: parädox، "zhina"، KURO TOKA و 5 نفر دیگر

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
687
امتیاز واکنش
38,135
امتیاز
348
سن
19
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
تو مراسم ختم مامان بزرگ دوستم یهویی باباش رو دیدم هول شدم گفتم من واقعا متاسفم بهتون تبریک میگم:l3b:


بدترین سوتیت؟

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، FaTeMé_KH، parädox و 4 نفر دیگر

"zhina"

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/20
ارسال ها
210
امتیاز واکنش
9,603
امتیاز
263
زمان حضور
54 روز 19 ساعت 49 دقیقه
تو مراسم ختم عموی بابام به دخترش گفتم خدا لعنتش کنه
هیچی دیگه بد بلند شدم داد زدم برای شادی روح اون جوان مرد صلوات
:neutral: :joycat: :baehb::l3b:


بدترین سوتیت؟

 
  • خنده
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: FaTeMé_KH، parädox، نسترن و 2 نفر دیگر

"zhina"

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/20
ارسال ها
210
امتیاز واکنش
9,603
امتیاز
263
زمان حضور
54 روز 19 ساعت 49 دقیقه
یه بارم دوستم داشت با اقاشون حرف میزد اومد پیشم گفت چطوری عشقم
منم گفتم خوبم عزیزم تو چطوری ؟
یه نگا بهم کرد و گفت امیر میگم مادرت خوبه ؟
هیچی دیگه ضایع شدم رف:sorrow::sigb::shyb::l3b::l3b::l2b:


بدترین سوتیت؟

 
  • قهقهه
  • خنده
  • تشکر
Reactions: FaTeMé_KH، parädox، نسترن و 2 نفر دیگر

Sh@bnam

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
687
امتیاز واکنش
38,135
امتیاز
348
سن
19
محل سکونت
کنار مـ*ـاچ‌خانومِ اژدرخان
زمان حضور
263 روز 18 ساعت 20 دقیقه
سر کلاس زیست خوابم برده بود معلم اومد بالا سرم زد رو شونم فک کردم بـ*ـغل دستیمه گفتم کرم نریز بچه خوابم میاد دوباره زد رو شونم بازم سرمو بلند نکردم گفتم چی میگی زبون بسته اینبار معلممون گف پاشو برو تو حیاط بخواب اینجا سرو صداس پریدم از جام گفتم میشه برم آب بخورم زود برگردم :l3b:


بدترین سوتیت؟

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: FaTeMé_KH، parädox، نسترن و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا