خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خالق عشق و قلم
نام مجموعه: جبری به نام اختیار
نویسنده: Anita.a
ویراستار: elnaź вαnσσ
سطح دل‌نوشته: منتخب

مقدمه:
می‌توانستم فراموشت کنم، امّا نشد!
زندگی یعنی همین؛ جبری به نامِ اختیار...
جایی خوانده بودم دل‌شکسته به استخوان شکسته می‌ماند.
به نظرم از آن جمله‌هایی است که باید با طلا نوشت!
از بیرون همه چیز رو به راه است اما از داخل...
دم به دم، درد!
و من می‌نویسم از دردی که آتش به جانم کشیده!
این روزها زور قلبم فقط به قلم می‌رسد و بس
و امان از افکاری که واژه‌ای برایشان نباشد...



دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 

پیوست ها

  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: LADY، حنانه سادات میرباقری، Karkiz و 21 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفتی حالم خوب نیست.
گفتم، برم؟
نگفتی، نرو؛ فکر کردی رفتم.
فکر کردم می‌تونم برم، فهمیدم نمی‌تونم برم!
رفتی و نپرسیدی، موندم و نتونستم بگم!
و نفهمیدم من رفتم یا تو...



دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • قهقهه
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 20 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوران مدرسه، هر بار كه تکلیفم آماده نبود و بهونه می‌آوردم جا مونده؛ معلمم می‌گفت:
-خوبه خودت رو جا نذاشتی، مواظب باش خودت رو جا نذاری!
و من به بی‌معنی بودن این حرف‌ها می‌خندیدم. مگه می‌شد آدم خودش رو جا بذاره؟
حالا که دیگه کسی بهم نمی‌گه مواظب باش خودت رو جا نذاری، تازه فهمیدم یه دنیا معنی تو این حرف بوده...
مدت‌هاست من تیکه، تیکه خودم رو جا گذاشتم.
تو یک روز خاص،
تو یک خاطره، پیش یک نفر و حتی تو یک حرف!
کاش یکی بیاد پیدام کنه و تحویلم بده.



دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 16 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوستت دارم‌های تو بیمه‌ی عمر من بود.
بیش از این دریغش نکن جانم، که شاخ به شاخ این زندگی کوبیده‌ام و بیمه لازمم برای هزینه‌های عمل این دل شرحه شرحه!


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 14 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرسیده بودی من عاشقم یا تو،
خواسته بودم تو جواب بدی.
خودت رو گفته بودی
و در دلم خندیدم.
الان که می‌نویسم،
تو رفتی و من پای تمام باخت‌های تو موندم.
این بار من می‌پرسم دلدار؛

حالا من عاشقم، یا تو؟!


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 14 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
مانند هر روز فال می‌گیرم.
زیرا رندانه فریبم می‌دهند و مژده می‌دهند به آمدنت... ماندنت!
گواه می‌دهند پایان شب سیه، سپید است.
و من کودکانه
دل می‌بندم به تک، تک کلماتش به امید این‌که شاید امروز، آن روز باشد؛
به این امید این که شاید فردایی بیاید که امروز نباشد.


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 14 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
این‌جا کسی نشسته و می‌نویسد از تهی بودن کالبدم...
کالبدی بی‌جان که جان دارد!
تو جان بودی...
شبیه من است؛ ولی من نیست.
من مدت‌هاست، من نیست!
من، با تو آمده.
من، من را جا گذاشته!
و این‌جا یک من هر شب می‌نویسد از نبود من،
یا شاید هم تو...

و من هنوز نمی‌دانم، من را گم کرده‌ام، یا تو را...
احتمالا هر‌ دو!


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 14 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
سال‌ها گذشت تا فهمیدم از عاقل‌ها، دیوونه‌هایی، دیوونه‌تر از دیوونه‌ها در میاد!
سال‌ها به بقیه خندیدم تا روزی که چشم باز کردم دیدم...
آره، منم دیوونه شدم؛
دیوونه‌ی تو!
می‌گن دیوانه چو دیوانه بیند، خوشش آید!
ولی من دیوونه، عاشقِ تویِ عاقل شدم
و تو حرف از منطق زدی و گذشتی…
می‌دونی چیه؟
منطق تو حتی از دیوونگی‌های منم احمقانه‌تر بود!
ما هر دو عاقل‌هایی بودیم که دیوونه شدیم.
تویی که هردومون رو محکوم کردی به این جهنم
و منی که با دیوونگی موندم پای رفتن تو...
به نظرت من دیوونه‌ام، یا تو؟


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 12 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
جا داره یادی کنم از بچگی، از همون شربتی که مزه زهرمار می‌داد و می‌خوردم تا درد نکشم.
بعضی تلخی‌ها اجبارین و از یاد نرفتنی؛ مثل اون شربت، .مثل تو!
تویی که تلخ‌ترین دوای دردمی!



دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 13 نفر دیگر

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمنای بودنت شریانیست در وجودم که هر آن بیش از پیش سلول‌هایم را وادار به فریاد نبودنت می‌کند.


دلنوشته جبری به نام اختیار | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: LADY، Mounes Hasanpour، sevilvil1380 و 13 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا