مشاعره با حرف چ

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چون صدف هرگز کسی ما را خریداری نکرد

گـــرچـــه بـا گـــوهــــر یکتا هـم آ*غو*شیم ما

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چون وا نمی کنی گرهی خـــــود گره مشو

ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چنین دور از خویش و بیگانه گشتم

که افتاد با تو مرا آشنایی

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چنان خوب رویی بدان دلربایی

دریغت نیاید به هر کس نمایی

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چهره و موی غبار آلودشان

مغز پر آتش، دل پردودشان

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چه گر من همیشه ستا گوی باشم

ستایم نباشد نکو جز به نامت

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چندین سر و ساقِ نازنین و کفِ دست

از مِهرِ که پیوست و به کینِ که شکست؟

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چو سیل از شکنج و چو آتش ز جوش

چو برق از درخش و چورعد از خرو

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سوال

نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سوال

~XFateMeHX~ · 17/2/22

چون جمال بی مثال خود نمود

ناظران را عقل و دل از کف ربود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی