خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام


آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام


دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست


آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست


از تو دلگیرم که نیستی کنارم ..


من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم


میدونی جز تو کسی رو ندارم ..


باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

Melika Kakou

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
عضویت
24/4/20
ارسال ها
351
امتیاز واکنش
7,083
امتیاز
263
محل سکونت
In The Windows
زمان حضور
73 روز 27 دقیقه
بیا بامڹ پابرهنہ!
نفس بہ نفس
گام بہ گامـــــ
شانہ بہ شانہ
دور از هیاهوےشهر شلوغ،
در کنار ساحڸ بدویمـــــ
زندگے...
همیڹ درڪ امروز است...


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
روزهای زندگی‌ام گرم می‌گذرد با تو، به گرمای لحظه‌هایی که تو در پهلویمی


با تو گرم هستم و نمی‌سوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی


همچو یک رود که آرام می‌گذرد، عشق ما نیز آرام می‌گذرد


و تویی سرچشمه زلال این دل


ساعت عشق‌مان تمام لحظه‌های زندگیست،


ثانیه‌هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست


ای جان من، مهربانی و محبتهایت، وفاداری و عشق این روزهایت، امیدی است برای خوشبختی فردایت...


می‌دانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،


مثل یک گل به پاکی چشمهایت، به وسعت دنیای بی همتایت


هوای تو را می‌خواهم در این حال دلتنگی،


امواجی از یاد تو را می‌خواهم


در دریای خاطره‌های به یادماندنی، همنفسمی...


ای که با تو یک نفس عاشقم، همزبانمی...


ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه‌ام را می‌گویم


حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت


که در این سکوت می‌توان یک دنیا عشق را خواند


چه با شوق می‌خوانم چشمانت را


و چه عاشقانه گرفته‌ایم دست‌های هم را


گفتی دست‌هایم گرم است،


گفتم عزیزم این چشم‌های تو است که مرا به آتش کشیده است


همه‌ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،


هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،


چقدر قلبت زیباست…


چه بی‌انتهاست قصر عشق تو و من


چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم،


در کنار تو، تویی که برایم از همه چیز بالاتری


و از همه کس عزیزتر...


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
من این شب زنده‌داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد، بیشتر گذشت و دلم دیوانه‌ات شد


من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم، چه بگویم از این روزها، هر چه بگویم، این تکرار لحظه‌های با تو بودن را دوست دارم
بی‌قرارم، ساختم با دوری‌ات، نشستم به انتظار آمدنت، من این انتظار‌ها و بی‌قراری‌ها را دوست دارم
چون تو را دارم، چون به عشق تو بی‌قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده‌ گرفتارم



به عشق تو نشسته‌ام در برابر غروب، این غروب را با تمام تلخی‌هایش دوست دارممن این نامهربانی‌هایت را دوست دارم، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی‌هایت را دوست دارم، هر چه عذابم دهی، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه‌های دلت کردی، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت، مرا نرجان از شکستنت، بهانه هم بگیری برایم، بهانه‌هایت را دوست دارم
من این اشک‌هایی که می‌ریزد از چشمانم را دوست دارم، آن نگاه‌های سردت را دوست دارم



بی خیالی‌هایت را دوست دارم، اینکه نمی‌آیی به دیدارم هم بماند، غرورت را نیز دوست دارم
تو یک سو باشی و تمام غم‌های دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم
هر چه بگویی دوست دارم، هر چه باشی دوست دارم، من تو را دوستت دارم
من این شب زنده‌داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطاست و من خطاکار، من خطا کردن را با تو دوست دارم ...


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
♥♥♥


من هستم و یک عشق پاک در قلبم ...
وقتی تو باشی زندگی برایم زیباست عاشقی برایم با معناست
وقتی تو باشی قلبم بی آرزوست‌


ای تنها آرزوی من در لحظه‌های تنهایی
وقتی تو عزیز دلم باشی، همدمم باشی، سر پناهم باشی،


طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است



وقتی تو باشی عشق در وجودم همیشه زنده است، می‌تپد قلبم تنها برای تو و می‌گذرد لحظه‌ها به یاد تو


و می‌ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان
وقتی تو گل من باشی، باغچه خشک قلبم بهاری می‌شود


این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می‌شود
وقتی تو عشق من باشی این چشم‌ها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می‌شود


حضور تو در کنارم تنها آرزو می‌شود



وقتی تو همدمم باشی دیگر تنهایی با من بیگانه می‌شود


غم و غصه‌های دنیا در قلبم فراری می‌شوند
وقتی تو باشی؛ من نیز هستم، زیرا تو درون قلبم هستی
وقتی تو باشی، وقتی تو همه زندگیم باشی، این دل فدای قلب مهربانت می‌شود


چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت می‌شود‌


ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است
پس با من باش‌


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
ای عشق جاودانه‌ام بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه‌ام را که برای تو سروده‌ام
تو باش عزیز دلم، باش عشقم، باش تا دنیا برایمان بهشت همیشگی شود
باش تا طوفان وجودم در کنارت آرام بگیرد
دمی کنارم بنشین تا گذر عمرم متوقف شود
تو هستی، برای من هستی تا آخرش


همه هستی‌ام هستی ...!


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
قلبم را به تو دادم که عشق منی، با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو می‌خواهی
با تو می‌آیم، می‌آیم به هر جا که بروی، با تو می‌روم، می‌روم هر جا که بروی ...
نیست جایی که بی تو باشم، نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم
نیست یادی در قلبم جز یاد تو، نیست مهری در وجودم جز مهر تو
نیست جایی بی عطر نفس‌های تو، نیست راهی بی یاد نگاه تو
همه جا خاطره، همه جا عشق، همه جا عطر حضور تو
چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تواند





آنچه پنهان است در پشت نگاهت، دنیای عاشقانه من است
همه جا با توام، آنجا و اینجا در قلبم، اینجا و آنجا در قلبت،


می‌تابم و و می‌تابی، می‌مانم و می‌مانی، می‌دانم و می‌دانی
که چقدر هم تو مرا دوست داری، هم من دیوانه توام ...
چه خوب می‌فهمی در دلم چه می‌گذرد، چه خوب معنا می‌کنی نگاهم را،


چه عاشقانه می‌شنوی حرفهایم را



تویی که جان داده‌ای به تنم و نفس داده‌ای به روحم، روح عشق در وجودمان


این است روز‌های زندگی ما، با عشق روزمان شب و شب‌هایمان روز می‌شوند
همه جا با توام، تو اینجا همیشه در قلبمی و من همه جا کنار توام


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
جان دلم ... بیا دستانت را در دستان من بگذار
تا تمام قواعد این دنیا و قصه‌هایش را بهم بزنیم ...
می‌خواهم قصه ما با یکی بود یکی نبود شروع شود،
اما با یکی بود و دیگری تا ابد کنارش ماند به پایان برسد
می‌خواهم کلاغ قصه من و تو، انتهای داستان به خانه‌اش برسد
اصلا می‌خواهم جوری عاشق هم باشیم که از این به بعد قصه لیلی و مجنون را فراموش کنند
و از من و تو برای عاشقی یاد کنند ...



تو مرا می‌فهمی
من تو را می‌خواهم
و همین ساده‌ترین قصه یک انسان است
تو مرا می‌خوانی
من تو را ناب‌ترین شعر زمان می‌دانم
و تو هم می‌دانی
تا ابد در دل من می‌مانی
زیباترین شخصیت قصه عاشقی من ...
دوستت دارم


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

Melika Kakou

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
عضویت
24/4/20
ارسال ها
351
امتیاز واکنش
7,083
امتیاز
263
محل سکونت
In The Windows
زمان حضور
73 روز 27 دقیقه
کوچه ای بی عبورم ،شبی بی مهتاب...
درد چون هواست و به ناچار میکشم نفس....
قورت داده ام زمستان را
یخ بسته دلم...
گیر کرده ام در خلوت ِ خاموش و جا مانده ام در فصلی که عشق
راهش از من جدا گشت...
دیگر مرا
نمیشناسد آن آشنای دور...
آفتاب آرزوهایم را
ربوده فلک
دیگر
تابشی نیست
این دلِ یخ بسته
بهارش را خاک کرده اند....


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,262
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
♥♥♥


عشق چه بی صدا در می‌زند و بی باز شدن در وارد می‌شود
بی انتها‌ترین عشق من
نازنینم


سال‌هاست راه را برای آمدنت پر از عطر یاس کرده‌ام
می‌دانستم می‌آیی و من چشم به راه آمدنت بودم
با فرشی از مخمل گل‌ها و قلبی سرشار از شوق
آمدی و چه خوش بود آمدنت
و چه بی‌رنگ شد انتظار در نگاه زیبای تو



و من
سرشار از بهانه‌ با تو بودن شدم
کاش می‌شد بهانه‌ها را پاسخی شایسته داد
کاش نگاه دل فریب تو ماندگار و همیشگی بود
و من
سال‌ها از تپش قبلم برای تو پر توان می‌شدم
با این همه قدر دان تک تک لحظه‌های با تو بودنم
حتی اگر شایستگی ماندن در کنارت را نداشته باشم



به خود می‌بالم که با تو بودن را هر چند اندک تجربه می‌کنم
و سال‌ها خاطرم از حضور روشن تو پر نور خواهد بود
و همچنان جاده از عطر حضور تو تا بی‌انتها معطر
لحظه‌های با تو بودن زیبا و فراموش ناشدنی است
و من می‌خواهم تا باز زیباترین لحظه‌ها را با تو تجربه کنم
بی‌انتها‌ترین عشق من دوستت دارم


دل‌نوشته‌های عاشقانه

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا