•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

amir.h.f · 5/9/20

⊱ هری چطور میشه مطمئن بود که همیشه نیروی لازم برای نوشتن کتاب رو داریم؟

برخی این نیرو رو دارند، برخی هم نه. تو جزو گروه اولی مارکوس، بهت اطمینان میدم.

آخه چطور میتونی این قدر مطمئن باشی هری؟

مارکوس یادت باشه، بیماری اصلی نویسندگی این نیست که نتونی بنویسی، اینه که نتونی جلو خودت رو بگیری و همش بنویسی. تو به این بیماری دچاری.

☆پرونده_هری_کبر

#ژوئل_دیکر

amir.h.f · 5/9/20

⊱ انسان هرگز نمیتواند از رویاهای خود دست بکشد. رویا خوراک روح است. همانطور که غذا خوراک تن است. در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته، و تمناهامان را ناکام می بینیم، اما باید به دیدن رویا بپردازیم. اگرنه ، روحمان میمیرد.

☆خاطرات_یک_مغ

#پائولو_کوئیلو

amir.h.f · 5/9/20

⊱ بسیار اندک‌اند کسانی که به گیاهان خاردار و به‌ظاهر خشن تمایل دارند. حال آن‌که در این عالم دوای بیشترِ دردها از این نوع گیاهان به دست می‌آید.

باغ عشق هم مگر این‌طور نیست؟ اگر فقط خوشی‌ها و راحتی‌ها را جمع کنیم و دشواری‌ها را رها کنیم، می‌توان این را «عشق» نامید. دوست داشتن زیبا و پس زدن زشت آسان‌ترین کار است. مهم این است که بتوانی هم خوب را دوست داشته باشی هم بد را؛ بدون اینکه بین‌شان فرق بگذاری.

☆ملت_عشق

#الیف_شافاک

amir.h.f · 5/9/20

⊱ به چراغ راهنما نگاه کردم، آدمک قرمز روشن بود. بعد به چراغ راهنمای ماشین ها نگاه کردم، چشمهایم از عددی که دیدم گرد شد و بلند گفتم: «نه صد هزار» به نظر می آمد از یک میلیون دقیقه شروع به کم شدن کرده باشد. پسر گفت: «مثل اینکه دوست داشتی مدت زمان چراغ سبز طولانی تر باشه»

همیشه از اینکه چراغ قرمز طولانی تر از چراغ سبزه شاکی بودم، یادمه چند وقت پیش تو ماشین، وقتی ترافیک بود تا به چراغ سبز رسیدم تموم شد، آرزو کردم ای کاش چراغ سبزی وجود داشته باشد که یک میلیون دقیقه طول بکشه

پسر گفت : «مشخصه که اون موقع به عابرای پیاده فکر نکردی»

☆هفت_رویا

#فاطمه_موسوی

amir.h.f · 5/9/20

وقتی می‌گویم دیگر به سراغم نیا،

فکر نکن که فراموشت کرده‌ام،

یا دیگر دوستت ندارم، نه.

من فقط فهمیدم:

وقتی دلت با من نیست؛

بودنت مشکلی را حل نمی‌کند،

تنها دلتنگ‌ترم می‌کند!

☆خداحافظ_گاری_كوپر

#رومن_گاری

amir.h.f · 5/9/20

⊱ بعضی وقتها دلواپسی های آدم ممکنه نشونه ی چیزهای دیگه ای باشن. و اون چیزهای دیگه ای هم که دلواپسی ها نشونه شونن ممکنه خیلی حادتر از خود واقعیت باشن. ترسناک ترین نکته ی دلواپس چیزی بودن همینه.

☆بعد_زلزله

#هاروکی_موراکامی

amir.h.f · 5/9/20

⊱ به نظر می رسد که مادرهای خشن کورکورانه به خواندن کتاب های تعلیم و تربیت تمایل و وابستگی دارند. این کتاب ها هیچ چیزی غیر از معیارهای ساده عرضه نمی کنند ولی با این کار متقاعد می شوند که تعلیم کودکان شان باید طبق این کتاب ها صورت بگیرد. در واقع، امکان ندارد همه چیز مثل کتابها پیش برود و کودکان بی وقفه مشکلات جدیدی می آفرینند. این پدیده همچنان تکرار می شود و زیر فشار مادر پرخاشگر می شود و اختیارش را از دست می دهد. به این ترتیب بدرفتاری آغاز می شود.

☆خانه_ای_که_در_آن_مرده_بودم

#کیگو_هیگاشینو

amir.h.f · 5/9/20

⊱ با خودش فکر کرد نمی توانستم با این آدم زندگی کنم. هیچ وقت نمی توانستم درون قلبش نفوذ کنم، ولی احتمالا می توانم همراهش بمیرم.

☆بعد_زلزله

#هاروکی_موراکامی

amir.h.f · 5/9/20

جهان چیزي جز یک ذهن سرگردان در مسیري بي‌هدف در ابدیت نیست.

☆مغز_اندرو

#ادگار_لارنس_دکتروف

amir.h.f · 5/9/20

⊱ کشتی کیل مردن آهسته و بی صدا پیش میرفت و ما را به مقصد نزدیک و نزدیکتر میکرد. هنوز همه چیز به نظرم یک رویا بود و مثل همه ی آن هایی که در رویا سیر میکنند، نمیخواستم آن حال و هوا را از دست بدهم. بیچاره ما انسانها که همیشه نگرانیم مبادا چیزی را از دست بدهیم.

☆مردی_با_لباس_قهوه_ای

#آگاتا_کریستی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین