خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


دوست داشتنت را
از سالی به سال دیگری جا‌به جا می کنم !
مثل دانش ‌آموزی
که مشقش را
در دفتری تازه پاک نویس می کند ...!
صدای تو ،
عطرتو ،
نامه ‌های تو
شماره تلفن تو و صندوق پستی تو را هم منتقل می کنم
و می آویزمشان به کمد سال جدید
اقامت دائمی قلبم را
به تو می دهم
تو را دوست دارم
و هرگز رهایت نمی ‌کنم !
بر برگه‏ ی تقویم آخرین روزِ سال
در آ*غو*ش می گیرمت
و در چهار فصل سال می‌ چرخانمت ....

| نزار قبانی |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش،

آفتابش در دست

خنده بر لـ*ـب، گل به دامن، پیروز

کوله بارش سرشار از عشق، امید

آفتابش نوروز

باسلامش، شادی

در کلامش، لبخند

از نقس هایش گُل می بارد

با قدم هایش گُل می کارد

مهربان، زیبا، دوست

روح هستی با اوست!

قصه ساده است ، معما مشمار،

چشم در راه بهارم آری،

چشم در راهِ بهار!


| فریدون مشیری |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


حیف از امسال که بی دوست گذشت

حیف‌تر سال جدیدی که تو را کم دارد

| صادق هوشیار |


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


دل آدمی به هنگام بهار

زمستان را میخواهد

و به وقت زمستان بهار را

دلتنگ میشود

برای هر آنچه که دور است

آیا باید همیشه به‌ هم رسید؟

بیخیال شو!

بعضی چیزها

وقتی که نیستند

زیبایند!


| آزدمیر آصف |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


بهار

از دست های تو آغاز می شود ...

این را از گلدانی فهمیدم که

بی نور و آب

با بذری که دست های تو کاشته بود ،

گل داد ...

این را از شکوفه های لای موهایم فهمیدم

وقتی که دست های تو

راهشان را میان کوچه های تاریک موهایم

پیدا می کردند ...

این را از گل های پیراهنم فهمیدم

که بعد از بازی ِ دست هایت

با دکمه هایش ،

هر روز صبح

یک غنچه به آن اضافه می شد ...

بهار

از دست های تو آغاز می شود ...

این را خود ِ ننه سرما به من گفت ؛

یکی از همین روز های سرد ِ اسفند

که روی درخت های حیاط ِ کوچک مان

دنبال ِ رد پای لطیف ِ بهار می گشتم ...

| زکیه خوشخو |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


عزیز که پُشتی ها و قالیچه ی ایوونو جمع میکرد،

نشستم رو میله ها و پرسیدم: چرا جمع میکنی عزیزجون؟

گفت: مادر پاییز داره میشه برگا میریزه رو قالیچه، تمیز کردنشون سخته، کلافم میکنه!

یه نگا به موها حنابستش میندازم و یواش میگم: مامان میگه اونموقع ها تا وسطا پاییز که هوا سرد شه، بساط ایوون پهن بود.

- اونموقع ها این شکلی نبود مادر. که پاییز میشه تنگ غروبی دلت میخواد از غصه بترکه. پاییزاش یه شکل دیگه بود. شبا میشستیم دور هم انار خورون، گل میگفتیم، گل میشنفتیم. آقا جونت که رفت، دیگه پاییز اون پاییز نشد.

نگاش میکنم؛ روسریشو میگیره جلو صورتش و ریز میخنده: یادش بخیر یه بار زهراسادات نشست انار دون کنه براش. گفت بده مادرت. انار با عطر دستا مادرته که خوردن داره..

میخندم باهاش: پس آقا جونم ازین حرفا بلد بود!

لپای بی جونش گل میندازن: اون موقع مثل الان نبود مادر. دوس داشتن ورد زبون جوونا باشه. اون موقع ها دوست داشتنو دون میکردن توو کاسه انار، گلپر میپاشیدن سرش..

آقاجونت که میخورد و میخندید

پاییز نبود دیگه بهار میشد..!

| نازنین هاتفی |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


مادربزرگ اردیبهشت ماه

در خیابان پهلوی دوره ی کشف حجاب

عاشق شد

دایی سیاوش اردیبهشت ماه

در خیابان مصدق وقت بگیر و ببند

عاشق شد

اردیبهشت آمده دیر یا زود من هم

در خیابان ولیعصر

عاشق می شوم

| سارا محمدی اردهالی |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


تو زیبا بودی

و فروردین که داشت

از لابه لای موهات

برای درختان شکوفه می بُرد

تو زیبا بودی

مثل آواز

مثل آواز و پرواز

وتصویر معاشقه ی دو گنجشک

روی شاخه های گلدار درخت گیلاس

| حمید جدیدی |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع


امروز که اولین نسیم بهاری

تداعی نفسهایت شد

فهمیدم

هنوز هم

فراموشت نکردم

هنوز هم

یادت مثل زلزله ای ویرانگر خرابم می کند

هنوز هم

دنبال قاصدکی هستم تا تو را آرزو کنم

هنوز هم

اصلا بگذار ساده بگویم

هنوز هم عاشقت هستم

| مهدیه تهرانچی |​


❀فصل بـــهــار❀

 

SELENA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/2/20
ارسال ها
171
امتیاز واکنش
624
امتیاز
178
زمان حضور
1 روز 7 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع



ما در شرایط مشابه
زندگی های مشابه
و اتفاقهای مشابه
غصه های نامتشابهی داشتیم
و با بغضهای شبیه به هم
گریه های متفاوتی
که زندگی بر هر کداممان
جور تازه ای سخت گرفته بود
سخت.
گذشتیم اما
شاید هم نه
ایستادیم
تا اتفاقها و زمان از رگ و ریشه مان بگذرد
حالا
غروب فروردین است
کوهها دارند پیش می آیند
که بایستند در مقابل خورشید
من
و این ماهی قرمز جامانده از هیاهوی اسفند
خیره می شویم به هم
تا در نگاهی شبیه به هم
قطعا به چیزهای نامشترکی فکر کنیم
رو بروی هر دوی ما هرچند
گلدان بنفشه ی مشترکی هست
که نمی دانیم
بهار او را به ایوان آورده
یا او بهار را

| رویا شاه حسین زاده |​


❀فصل بـــهــار❀

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا