مشاعره با حرف ت

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست

تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری

تا خیال آن بت قصاب در چشم من است
زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است

POURIA · 4/3/23

MaSuMeH_M گفت:
تا خیال آن بت قصاب در چشم من است
زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

MaSuMeH_M · 4/3/23

POURIA گفت:
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز اشگ
بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است

nar550 · 4/3/23

گایز هر پست حداقل سه تا بیت با حرف "ت" باید باشه

Mahshid Setoodeh گفت:
هر پست حداقل سه بیت

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
«حافظ»

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
«هانف اصفهانی»

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
«رهی معیری»

moh@mad · 4/3/23

nar550 گفت:
گایز هر پست حداقل سه تا بیت با حرف "ت" باید باشه

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
«حافظ»

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
«هانف اصفهانی»

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
«رهی معیری»

تا نیست نگردی ره هستت ندهند
این مرتبه با همت پستت ندهند

چون شمع قرار سوختن گر ندهی
سر رشتهٔ روشنی به دستت ندهند

شیخ بهائی

(SINA) · 4/3/23

تنیده یاد تو در تار و پودم، میهن ای میهن
بود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن

moh@mad · 4/3/23

تا شدم از آه دل در عشق او آتش نفس
شد روان از دیده من بحر عمان و ارس

هر طرف کردم نظر او بود پیدا و نهان
آفتاب روی لاشرقی ندارد پیش و پس

nar550 · 4/3/23

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را

«یغمایی»

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
«حافظ»

تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت
«حافظ»

(SINA) · 4/3/23

تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو بود و نبودم میهن ای میهن

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر فوق حرفه‌ای

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر فوق حرفه‌ای

عضو تازه وارد انجمن

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

عضو تازه وارد انجمن

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین