خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
تواضع زگردان فرازان نکوست
گدا گرتواضع کن خوی اوست

تابرسردیده جادهنت مردم
چون مدرم دیده ترک خود بینی کن

تا جرعه ای از جام الستت ندهند
آگاهی از این بلند و پستت ندهند


مشاعره با حرف ت

 
  • تشکر
Reactions: niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تا که دانش گم کند مر راه را
تا کا عاقل بشکند فرهنگ را
تا که آب از عکس تو گوهر شود
تا که آتش واهلد مر جنگ را

تا نیابم آنچه در مغز من است
یک زمانی سر نخارم روز و شب


مشاعره با حرف ت

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
وو طبیبی و ما چنین بیمار
تو ملولی و ما چنین مشتاق

تا عهد تو در بستم عاد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نغز همه پیمان ها

تویی رزاق هر پیدا و پنهان
تویی خلاق هر دانا و نادان


مشاعره با حرف ت

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تو قلب سپه را آیین بدار
من اکنون پیاده کنم کارزار

تا نبندی ز سخن لـ*ـب نشود دل گویا
نطق عیسی ثمره ی روزه ی مریم باشد

تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل
تا کی به سبزه سنگ زنم ز آرزوی دل


مشاعره با حرف ت

 

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری


تو عیب کسان هیچ‌گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب‌جوی
وگر چیره گردد هـوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد


مشاعره با حرف ت

 

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کام
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

تو را عشق همچون خودی ز آب و گل
رباید همی صبر و آرام دل

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت


مشاعره با حرف ت

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
و ابلق ایام را در زیر زین آورده گیر
چون ازین منزل همی باید گذشتن عاقبت
همچو مه برطارم پیروزه منزل کرده گیر




تاتوان دزدید سر در جیب خود سرور مباش
می توان گردید تا از پیروان رهبر مباش
تا کسی انگشت نگذارد به حرفت چون قلم
خودحسابی پیشه خود ساز، سر دفتر مباش


تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری
تا نشوی سرخوش خدا غم نشود از تو جدا
تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری


مشاعره با حرف ت

 
  • تشکر
Reactions: niloofar.H

من فرق دارم

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/7/20
ارسال ها
99
امتیاز واکنش
1,798
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
4 روز 11 ساعت 31 دقیقه
تا تو را دیدم ندادم دل به کس
عاشقم کردی به فریادم برس

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

تا چند عمر در میل و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود

تو خود‌ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی، چون تبه کردم جوانی را


مشاعره با حرف ت

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: niloofar.H

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,469
امتیاز واکنش
22,977
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 5 ساعت 6 دقیقه
تلخکام ایمن ز چشم شور ماند بیشتر
باده انگور از انگور ماند بیشتر
محفل آرایان شهرت، خرج چشم بدشوند
هرکه ماند از دیده ها مستور،ماند بیشتر

صائب

تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن

سعدی


تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش‌اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است

فاضل


مشاعره با حرف ت

 
  • تشکر
Reactions: niloofar.H

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 46 دقیقه
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
حافظ

تا چون چنار مشرق آتش نگشته‌ای
کوتاه دار دست ازین آب سـ*ـینه تاب
صائب تبریزی

تا زبر تاکی ای درخت تنومند
مگسل از این آب و خاک ریشه پیوند
ددیب الملک فراهانی

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
تا می صافست و وصل یار و کنج میکده
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم

سید عمادالدین نسیمی


مشاعره با حرف ت

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا