مشاعره با حرف ت

moh@mad · 17/1/22

Mahii گفت:
تا تو نگاه میکنی , کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو , این چه نگاه کردن است

تا به گل هر لحظه بلبل را فغانی دیگراست
هر طرف از شهرت گل داستانی دیگر است

عشق بلبل جلوهٔ گل را نمایان کرد و بس
ورنه گل را درگلستان دوستانی دیگر است

~ĤaŊaŊeĤ~ · 17/1/22

تا توانی رفع غم از چهره‌ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

moh@mad · 17/1/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
تا توانی رفع غم از چهره‌ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

ترک جان در ره آن سرو روان این همه نیست
عشق اگر نرخ نهد قیمت جان این همه نیست

جزو قیمت نی ام اما به قناعت شادم
کان چه محصول زمین است و زیان این همه نیست

~ĤaŊaŊeĤ~ · 17/1/22

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

moh@mad · 18/1/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

تا بر نخیزی از سر دنیا و هر چه هست
با یار خویشتن نتوانی دمی، نشست

امشب چه فتنه بود که انگیخت چشم او
کاهل صلاح و گوشه نشینان شدند سرخوش

Mahii · 30/1/22

moh@mad گفت:
تا بر نخیزی از سر دنیا و هر چه هست
با یار خویشتن نتوانی دمی، نشست

امشب چه فتنه بود که انگیخت چشم او
کاهل صلاح و گوشه نشینان شدند سرخوش

تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را

~ĤaŊaŊeĤ~ · 9/2/22

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

~XFateMeHX~ · 15/2/22

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی

که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت

( سعدی )

~XFateMeHX~ · 15/2/22

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

( حافظ )

~XFateMeHX~ · 15/2/22

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی

بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت

( سعدی )

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر برتر

کاربر برتر

کاربر برتر

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین