مشاعره با اشعار سهراب سپهری

. faRiBa . · 26/8/20

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است:

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

ronak.a · 26/8/20

13f82 گفت:
نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است:

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

میروم از قلبت ،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمی گردم ، نه !
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...
عشق زیباست و حرمت دارد ..

. faRiBa . · 26/8/20

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید بازی کرد

ronak.a · 26/8/20

13f82 گفت:
دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید بازی کرد

ديرگاهي است در اين تنهايي

رنگ خاموشي در طرح لـ*ـب است

بانگي از دور مرا مي خواند،

ليك پاهايم در قير شب است.

رخنه اي نيست در اين تاريكي

در و ديوار به هم پيوسته

سايه اي لغزد اگر روي زمين

نقش وهمي است ز بندي رسته.

. faRiBa . · 26/8/20

هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

ronak.a · 26/8/20

13f82 گفت:
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیا یید

که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی

. faRiBa . · 26/8/20

یا که در بیشه دور سیره‌ای پر می‌شوید

یا در آبادی کوزه‌ای پر می‌گردد

ronak.a · 26/8/20

13f82 گفت:
یا که در بیشه دور سیره‌ای پر می‌شوید

یا در آبادی کوزه‌ای پر می‌گردد

در خــزان هــجــر گــل ای بــلــبــل طــبــع حـزیـن
خـــامـــشـــی شـــرط وفــاداری بــود غــوغــا چــرا

. faRiBa . · 26/8/20

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است

Alone.wolf · 26/8/20

ronak.a گفت:
در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیا یید

که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی

یونجه زاری سر راه،

بعد جالیز خیار، بوته‌های گل رنگ

و فراموشی خاک.

لـ*ـب آبی

گیوه‌ها را کندم و نشستم، پاها در آب

«من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است!

نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است؟

هیچ! می‌چرد گاوی در کرد

ظهر تابستان است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین