خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Arnosh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/6/20
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
870
امتیاز
163
محل سکونت
♡GaLAcaBuS♡
زمان حضور
14 روز 21 ساعت 3 دقیقه
طاقتـم نيسـت از ايـن بيـش تحمـل تا كـي


بنده دامــن نسريــن تو را بنـده شــوم
ابتــداي خــط مشكيـن تو را بنـده شــوم
چين بر ابرو زن كيـن تو را بنـده شــوم
گره بر ابروي پر چيـن تو را بنـده شــوم
حرف ناگفتــن تسكيـن تو را بنـده شــوم
میشوی شهره به این فرقه هم آواز مباش
غافل از لعب حریفان دغل باز مباش
به که مشغول به این شغل نسازی خود را
این نه کاری ست مبادا که ببازی خود را


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,203
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
میشوی شهره به این فرقه هم آواز مباش
غافل از لعب حریفان دغل باز مباش
به که مشغول به این شغل نسازی خود را
این نه کاری ست مبادا که ببازی خود را
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تورا … خبر از سرزنش خار جفا نیست تورا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تورا …التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,203
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
محتسب در نيم شب جايي رسيد
در بن ديوار مستي خفته ديد

گفت هي مستي چه خوردستي بگو
گفت ازين خوردم که هست اندر سبو
ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده ی خویش

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم؟ … از سر کوی تو خود کام به ناکام روم؟

صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم؟ … از پی ات آیم و با من نشوی رام روم؟


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و . faRiBa .

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,714
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 9 دقیقه
ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده ی خویش

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم؟ … از سر کوی تو خود کام به ناکام روم؟

صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم؟ … از پی ات آیم و با من نشوی رام روم؟
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امیــــد ز هـــر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشـــهٔ بامی که پریــــدیم ، پریــدیم


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,203
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امیــــد ز هـــر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشـــهٔ بامی که پریــــدیم ، پریــدیم
مدتی شد که در آزارم و میدانی تو … به کمند تو گرفتارم و میدانی تو

از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو

خون دل از مژه میبارم و میدانی تو … از برای تو چنین زارم و میدانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز . . . از تو شرمنده ی یک حرف نبودم هرگز


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh

Arnosh

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/6/20
ارسال ها
170
امتیاز واکنش
870
امتیاز
163
محل سکونت
♡GaLAcaBuS♡
زمان حضور
14 روز 21 ساعت 3 دقیقه
مدتی شد که در آزارم و میدانی تو … به کمند تو گرفتارم و میدانی تو

از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو

خون دل از مژه میبارم و میدانی تو … از برای تو چنین زارم و میدانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز . . . از تو شرمنده ی یک حرف نبودم هرگز
ز غم عشق تو بیمارم و می دانی تو
داغ عشق تو به لـ*ـب دارم و می دانی تو
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم آزار مکش از پی آزردن من
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
به جفا سازد و صد جور برای تو کشد


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,714
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 9 دقیقه
ز غم عشق تو بیمارم و می دانی تو
داغ عشق تو به لـ*ـب دارم و می دانی تو
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مردم آزار مکش از پی آزردن من
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
به جفا سازد و صد جور برای تو کشد
لم پر شعله گردان، سـ*ـینه پردود

زبانم کن به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرورد

دلی در وی درون درد و برون درد


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,203
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
لم پر شعله گردان، سـ*ـینه پردود

زبانم کن به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرورد

دلی در وی درون درد و برون درد
داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو

خون دل از مژه میبارم و میدانی تو … از برای تو چنین زارم و میدانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز . . . از تو شرمنده ی یک حرف نبودم هرگز

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه ای گیرم و منبعد نیایم سویت…نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت … سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده ی خویش


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و . faRiBa .

. faRiBa .

مدیر آزمایشی مجله خبری رمان ۹۸
مدیر آزمایشی
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
632
امتیاز واکنش
12,714
امتیاز
303
زمان حضور
54 روز 9 دقیقه
داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو

خون دل از مژه میبارم و میدانی تو … از برای تو چنین زارم و میدانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز . . . از تو شرمنده ی یک حرف نبودم هرگز

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه ای گیرم و منبعد نیایم سویت…نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت … سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده ی خویش
شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا

نگذاشت به درد دل افکار مرا

چون سوی چمن روم که از باد بهار

دل می‌ترقد چو غنچه، بی‌یار، مرا


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و Alone.wolf

Alone.wolf

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/7/20
ارسال ها
225
امتیاز واکنش
1,203
امتیاز
178
محل سکونت
زمان حضور
9 روز 19 ساعت 8 دقیقه
شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا

نگذاشت به درد دل افکار مرا

چون سوی چمن روم که از باد بهار

دل می‌ترقد چو غنچه، بی‌یار، مرا
از چه با من نشوی یار، چه می پرهیزی؟ … یار شو با من بیمار، چه می پرهیزی؟

چیست مانع ز من زار، چه می پرهیزی؟

بگشا لعل شکربار، چه می پرهیزی؟

حرف زن ای بت خونخوار، چه می پرهیزی؟ … نه حدیثی کنی اظهار، چه می پرهیزی؟

که تورا گفت به ارباب وفا حرف مزن؟ . . . چین بر ابرو زن و یکبار به ما حرف مزن؟

درد من کشته ی شمشیر بلا می داند


مشاعره با اشعار وحشی بافقی

 
  • تشکر
Reactions: Arnosh و . faRiBa .
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا