مشاعره با اشعار وحشی بافقی

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 20/2/20

من خنده زنم بردل
دل خنده زند برمن
اینجاست که میخندد
دیوانه به دیوانه:)

moh@mad · 20/2/20

هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود
گر سراپا آتش سوزنده شد سوزش نبود
عشق را آماده بود اسباب و جان مستعد
کار چون افتاد با دل بخت فیروزش نبود

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 20/2/20

درد من کشته‌ی شمشیر بلا میداند
سوز من سوخته داغ جفا میداند

* رهــــــا * · 20/2/20

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم

moh@mad · 5/3/20

می یابم از خود حسرتی باز از فراق کیست این

آمــاده ی صد گره ام از اشتیاق کیست این

* رهــــــا * · 22/7/20

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت

از جفای تو من زار چو رفتم، رفتم . . .
لطف کن لطف که این بار چو رفتم، رفتم

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 22/7/20

سرخوش آن ترک به کاشانه‌ من بود امروز
وه چه غوغا که نه در خانه‌ی من بود امروز
وای بر غیر اگر یک دو سه روزی ماند
با من این نوع که جانانه‌ی من بود امروز...

* رهــــــا * · 22/7/20

ز بيخ و بن درختي کي توان کند
کز آن بر جا نماند ريشه اي چند

نهالي بود خسرو رسته زان گل
ز بيخ و ريشه کندن بود مشکل

moh@mad · 1/8/20

لـ*ـب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
شکرستان ترا قفل ز در بگشاید
غمزه را بخش اجازت که به خنجر بکند
دیده‌ای کو به تو گستاخ نظر بگشاید

* رهــــــا * · 3/8/20

دور دور از تو من تیره سر انجام روم
نبود زهره که همراه تو یک گام روم

کس چرا این همه سنگین دل و بدخو باشد؟
جان من، این روشی نیست که نیکو باشد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدير بازنشسته

کاربر ممتاز

مدير بازنشسته

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدير بازنشسته

کاربر ممتاز

مدير بازنشسته

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین