
- عضویت
- 25/7/18
- ارسال ها
- 341
- امتیاز واکنش
- 4,870
- امتیاز
- 228
- سن
- 26
- محل سکونت
- ساری
- زمان حضور
- 6 روز 15 ساعت 5 دقیقه

نویسنده این موضوع
تقریبا بلافاصله صدای دویدنهایی نیز به گوش رسید، اما جرمی حتی ثانیهای را معطل نکرد و بیدرنگ خود را به فضای بیرون پرت کرد. از دو پلهای که درست در پشت اتاقک قرار داشت بالا رفت و وارد جادهی بزرگی شد که تاکسیهای زرد رنگی در آن، در رفت و آمد بودند. جرمی به هیچ وجه آن جاده را نمیشناخت و در تمام عمرش آن...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

آخرین ویرایش توسط مدیر: