- عضویت
- 25/7/18
- ارسال ها
- 340
- امتیاز واکنش
- 4,866
- امتیاز
- 228
- سن
- 26
- محل سکونت
- ساری
- زمان حضور
- 6 روز 14 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
جیمی در حالی که با چشمهای کاملا باز به خورشید زل زده بود، سرش را به نشانهی منفی تکان داد.
آقای ریچارد مثل زنها صورتش را چنگ زد و با دست دیگرش قلبش را فشرد.
جرمی که تا همانجا هم به سختی جلوی خود را گرفته بود، با صدایی که به خاطر جلوگیری از خندهاش...
آقای ریچارد مثل زنها صورتش را چنگ زد و با دست دیگرش قلبش را فشرد.
جرمی که تا همانجا هم به سختی جلوی خود را گرفته بود، با صدایی که به خاطر جلوگیری از خندهاش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: