خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

به نظرتون این رمان بیشتر مناسب چه رنج سنی هستش؟


  • مجموع رای دهندگان
    4
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
با تمام اتفاقات گذشته، در حالی که همیشه و همیشه از آن دختر مغرور و خودخواه نفرت داشت، حالا نمی‌توانست هیچ حس بدی نسبت به او داشته باشد؛ حتی لحظه‌ای از ذهنش نمی‌گذشت که به تلافی روزهای گذشته ایگلینا را به خاطر ظاهر اسفبارش مسخره کند. جرمی که سرتاپا لبریز از شگفتی و حیرت بود،آهسته گفت:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و 2 نفر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرانجام پس از چند دقیقه، آن در شیشه‌ای را در فاصله‌ی چند قدمی خود دید...
نفس‌هایش بریده بریده و کوتاه شده بود، پهلوهایش تیر می‌کشید و قلبش گویی قصد داشت سـ*ـینه‌اش را شکافته و از آن بیرون بزند. در چند ثانیه‌ای که ایستاده و از آن فاصله به تنها امید رهایی‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M و Evan

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
تقلا برای رها شدن از چنگال آن دو مرد بی ثمر بود و در انتها جرمی که خسته و درمانده شده بود، نگاه‌اش را مستقیماً به جانی دوخت و منتظر ماند تا بل‌که هم‌کلاسی قدیمی‌اش به یاری‌اش بشتابد. جانی نیز با آن چشم‌های درشت مشکی‌اش به او نگاه می‌کرد، و جرمی می‌توانست قسم بخورد که نگاهش درست مثل چند ساعت گذشته بی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جرمی حتی در همان حال که به شدت عصبانی و برافروخته بود، دریافت که حالت نگاه او به هیچ وجه عادی نیست.
از قرار معلوم جیمی فلتون نیز درست مانند او به شدت خشم‌گین بوده و آتش خشم از چشم‌هایش شعله ور بود.
با این حال، جرمی نمی‌فهمید که چرا جیمی هیچ اقدامی انجام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جرمی با حس درد شدیدی در گردنش، در حالی که از توجه و جواب جیمی فلتون نا امید شده بود، سرش را برگرداند و با نگرانی به مسیر بی‌راهه‌ای نگاه کرد که درست در سمت راست مغازه‌ی جانی قرار داشت. هیچ نمی‌دانست که او را به کجا می‌برند و چه برنامه ای برایش دارند، اما حداقل این را می‌توانست حدس بزند که سرنوشت خوبی در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
- آهای جانی! کار بستن این جوجه تموم شد، حواست و جمع کن که کوچک‌ترین خطایی ازش سر نزنه.
جرمی از همان‌جا که نشسته بود سرک کشید و با امیدواری به جانی نگاه کرد، اما جانی بی آن‌که به او نگاه کند به نگهبانان اطمینان خاطر داد و گفت:
- خیالتون راحت باشه، حسابی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M و حبیب.آ

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جرمی که هنوز سرفه می‌کرد و بینی‌اش می‌سوخت، مبهوت و درمانده شده بود.
با وجود مفقود شدن ایگلینا، تمام مدت خیال می‌کرد که جانی نقش بازی می‌کند و تنها برای فرار از خشم جیمی و نگهبانانش چنین رفتاری را در پیش گرفته است؛ اما حالا با وجود رفتار خشونت آمیز و بی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M و حبیب.آ

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جانی!
- هیس! آروم صحبت کن، ممکنه بشنون!
جرمی با آهسته‌ترین صدای ممکن پرسید:
- کی بشنوه؟
هنوز به شدت از طرز صحبت کردن جانی متعجب بود، اما ظاهرا موضوعی که همکلاسی‌اش قصد مطرح کردن‌اش را داشت بسیار مهم و حیاتی بود و فرصتی برای ابراز احساسات نداشت.
جانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M و حبیب.آ

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جرمی بلافاصله پس از آزادی کت مضحک جیمی را از تن درآورد و آن را به گوشه‌ای پرت کرد، سپس مچ دست‌هایش را مالید و تکرار کرد:
- پس باید چی‌کار کنیم؟
جانی طناب پای او را روی زمین انداخت و گفت:
- مدت‌هاست دارم تمام راه‌های رسیدن به خیابون اصلی رو چک می‌کنم. و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و یک کاربر دیگر

Zahra Bagheri

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
25/7/18
ارسال ها
296
امتیاز واکنش
4,609
امتیاز
228
سن
25
محل سکونت
ساری
زمان حضور
4 روز 12 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتن او ضربه‌ی بدی بود که شاید هر کسی را از فرار و استفاده از این فرصت منصرف می‌کرد؛ اما جرمی به جز گریز هنوز یک هدف دیگر داشت و آن هم این بود که با رفتن نزد پلیس‌ها، جیمی فلتون را گیر بیندازد و بسیاری از انسان‌های بی گنـ*ـاه و معصوم، و دوستانش را از تله‌ی او نجات دهد....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه کارت قرمز( آسانسور) | zahra bagheri کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، PARIA-M، حبیب.آ و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا